مرحوم شیخ محمدتقی بهلول گنابادی
مرحوم شیخ محمدتقی بهلول گنابادی
در کتاب خاطرات سیاسیاش مینویسد
مدتی در زندان انفرادی بودم
آن شب از شدت خستگی و ناراحتی نتوانستم بخوابم
اشعاری در فضائل و مصائب حضرت زهرا (س) سرودم
گریه کردم نماز خواندم و خوابیدم
مادرم را خواب دیدم
فرمود پسر جان ناراحت نباش
من آزادیات را از حضرت خواستهام
از خواب بیدار شدم
ظهر همانروز از انفرادی آزاد شدم
کیست مولا آنک آزادت کند
بند رقیت زپایت وا کند
در کتاب خاطرات سیاسیاش مینویسد
مدتی در زندان انفرادی بودم
آن شب از شدت خستگی و ناراحتی نتوانستم بخوابم
اشعاری در فضائل و مصائب حضرت زهرا (س) سرودم
گریه کردم نماز خواندم و خوابیدم
مادرم را خواب دیدم
فرمود پسر جان ناراحت نباش
من آزادیات را از حضرت خواستهام
از خواب بیدار شدم
ظهر همانروز از انفرادی آزاد شدم
کیست مولا آنک آزادت کند
بند رقیت زپایت وا کند
+نوشته شده در سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۸:۵۳ ب.ظ توسط اشرفی
|