ادعای عاشقی
گویند: مردی بر زنی عارفه رسید و جمال آن زن بر دل آن مرد اثر کرد. گفت: «کلّی بِکلّکِ مشغول» ای زن! من خویشتن از دست بدادم در هوای تو! زن گفت: چرا در خواهرم ننگری که از من با جمالتر است و نیکوتر؟ گفت: کجاست آن خواهر تو تا ببینم؟ زن گفت: برو ای بطّال که عاشقی نه کار تست! اگر دعویِ دوستیِ مات درست بودی، تو را پروای دیگری نبود!
کشف الاسرار و عدّﺓ الابرار، رشیدالدین میبدی، برداشت آزاد [اینجا]
قلب عاشق میشود یا مغز؟
کشف الاسرار و عدّﺓ الابرار، رشیدالدین میبدی، برداشت آزاد [اینجا]
قلب عاشق میشود یا مغز؟
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۱۸ ق.ظ توسط اشرفی