نکات

تنهایی پیامبر اکرم

وقتی انسان به ‏مرحله‏ ای از افق فكری و احساسات روحی می‏ رسد تنها می‏ماند. پيغمبر اكرم در ميان‏ قوم خودش تنها بود. بعد از سی سالگی با این که با خديجه زندگی می کند علی بن ابیطالب را که کودکی دو ساله است از پدرش ‏می‏ گيرد و به خانه می آورد. خود علی(ع) می گوید من بچه بودم پيغمبر وقتی به صحرا می‏رفت مرا روی دوش خود می گذاشت. یعنی در ميان همۀ مردم مكه غیر از این کودک کسی لیاقت هم افقی حضرت را نداشت. این کودک دوازده ساله می شود و پیامبر با بعثت و مصاحبت با وحی الهی تقريبا از تنهایی بیرون می آید. در بيست و پنج سالگی خديجه از او خواستگاری می‏ كند. حالا هم كه همسر يك زن بازرگان شده است، دنبال كار بازرگانی نمی ‏رود. تازه دورۀ انزوا، خلوت و عبادتش شروع می‏ شود. حركت می‏كند تنها در كوه های اطراف مكه راه می‏رود، تفكر و تدبر می‏كند. ماه رمضان كه می‏شود در کوه «حرا» خلوت می‏کند. اصلا به كلی مكه را رها می‏كند از خديجه هم‏ دوری می‏کند. آب و نانی با خودش برمی‏دارد و می‏رود به كوه حرا و خديجه هر چند روز يك بار مقداری آب و نان برايش می فرستد. تمام اين‏ ماه را به تنهايی در خلوت می‏ گذراند. گاهی و شاید همیشه فقط علی(ع) با او بود. می‏فرمايد: زمان نزول وحی من آنجا بودم.
سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۷۴، برداشت آزاد
علمای قزوین
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی