نکات

نامۀ ابوسلمه به امام صادق و عبدالله محض

مسعودی در مروج الذهب می‏‌نويسد: بعد از آن كه ابراهيم امام كشته شد و جريان در اختيار سفاح و ديگران قرار گرفت، ابوسلمه پشيمان شد و فكر كرد كه خلافت را از آل‏ عباس به آل ابوطالب برگرداند. نامه‌‏ای در دو نسخه نوشت و محرمانه ‏فرستاد مدينه، يكی را برای امام صادق(ع) و ديگری را برای عبدالله محض. در نامه هم نوشت اختيار خراسان و کوفه به دست من است. اگر موافقت كنيد، اوضاع را به نفع شما بر‏گردانم. هنگام شب بود فرستاده، ابتدا نامه را به حضرت صادق داد و گفت: اين نامه را از طرف شيعه شما ابوسلمه آورده‏‌ام. حضرت فرمود: ابوسلمه شيعه من نيست. بعد فرمود چراغ بياوريد. چراغ آوردند. نامه را نخواند، در حضور او جلوی چراغ گرفت و سوزاند، فرمود: به ‏رفيقت بگو جوابت اين است. فرستادۀ ابوسلمه از آنجا برخاست و رفت نزد عبدالله محض، نامه را به ‏او داد و او بسيار خوشحال شد. صبح زود سوار بر الاغش شد و رفت به خانه حضرت صادق جریان را گفت. امام صادق به او گفت: كِی اهل خراسان شيعه تو شده‏‌اند كه می‏‌گويی شيعيان ما نوشته‏‌اند؟ آيا ابومسلم را تو فرستادی به ‏خراسان؟! اصلا تو يك نفر از اينها را می‏‌شناسی؟! عبدالله ناراحت شد. به حضرت گفت: اينها می‌‏خواهند پسرم محمد را به خلافت برگزينند و او مهدی امت است. فرمود: محمد تو مهدی امت نیست و اگر قيام كند قطعاً كشته خواهد شد. عبدالله بيشتر ناراحت شد جسارت کرد و گفت: تو روی حسادت اين حرفها را می‌‏زنی. ‏ ناراحت شد و رفت. هنوز فرستادۀ ابوسلمه از مدينه به كوفه ‏نرسيده بود كه ابوسلمه را کشتند. بنابر اين جوابی كه عبدالله ‏محض به اين نامه نوشت اصلا به دست ابوسلمه نرسيد.
سیرۀ ائمه، مرتضی مطهری، صفحه ۱۲۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی