نکات

که این شکسته بیرزد به صدهزار درست

بگذار بگویند: «این جمله درست نیست»، «به کار نرفته است»؛ به درَک که به کار نرفته، می‌دانم به کار نرفته اما درست است. «که این شکسته بیرزد به صدهزار درست». علما و ادبای «قاعده»ی ما چه می‌فهمند؟ آن ها فقط درست‌ها را می‌توانند بفهمند، چه می‌دانند که چه غلط ها هست که از همه‌ی درست‌ها درست‌تر است؟ این هم شد حرف؟ که به کار نرفته؟ به کارشان نرفته؛ برای این که به کارشان نمی‌آمده. آن‌ها که در این وادی‌ها نیستند. همۀ نیازهای روحی و حیاتی آن‌ها را یک کتاب «لغت معنی» برآورده می‌کند، زیادشان هم هست. زبان «کلیله و دمنه» آن ها را بس است. مگر از این دو نیازمندتر و هوشیارتر و عمیق‌ترند؟ غالب کلمات همین زبان هم برایشان ثقیل و بیش از حد نیاز! اگر نه چنین است، پس چرا کلیله و دمنه‌دان‌ها این همه خودشان را می‌گیرند؟ این همه فخر می‌فروشند و مردم هم می‌خرند؟ پس چرا آن بابا که کلیله را زیر زبر گذاشته آن همه غبغب دارد؟
کویر، عشق فرزند، شریعتی، صفحه ۴۵۶ فیزیکی، برداشت آزاد
بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر
ای آن‌که از من من‌تری
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۲ ق.ظ توسط اشرفی