نکات

با این همه جور و تند خویی

بارت بکشم که خوبرویی
پیرمردی را حکایت کنند که دختری به همسری گرفته بود. شب‏‌های دراز نخفت، بذله‌ها و لطیفه‌ها گفت تا مؤانست پذیرد. زن ناگه از سر درد نفسی سرد بر آورد و گفت:
زنِ جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری!
چون مدّت عدّت بر آمد عقد نکاحش با جوانی تندِ ترشرویِ تهی‌دستِ بدخوی بستند. زن گفت:
با این همه جور و تند خویی/بارت بکشم که خوبرویی [سعدی]
ناز را رویی بباید همچو ورد
علم نیکو به از صورت نیکو
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
+نوشته شده در یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۷:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی