هرگز تو را این نباشد
ماری عظیم بیامد و خویشتن در پای شیخ میمالید و به وی تقرب مینمود. در خدمت شیخ درویشی بود که از آن حالت تعجب میکرد. شیخ گفت: این مار به سلام ما آمده است! خواهی که تو را هم چنین باشد؟ گفت: خواهم؛ شیخ گفت: هرگز تو را این نباشد؛ چون خواهی!
اسرارالتوحید، محمدبن منور، صفحه۹۲، برداشت آزاد [اینجا]
آن نفسی که با خودی یار چو خار آیدت
ترسم ای فصاد اگر فصدم کنی
اسرارالتوحید، محمدبن منور، صفحه۹۲، برداشت آزاد [اینجا]
آن نفسی که با خودی یار چو خار آیدت
ترسم ای فصاد اگر فصدم کنی
+نوشته شده در چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۹:۳۲ ق.ظ توسط اشرفی