نکات

آن نفسی که با خودی یار چو خار آیدت

آن نفسی که با خودی یار چو خار آیدت/وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
آن نفسی که با خودی خود تو شکار پشه‌ای/وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که با خودی یار کناره می‌کند/وان نفسی که بیخودی بادۀ یار آیدت
جملۀ بی‌قراریت از طلب قرار توست/طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت
جمله ناگوارشت از طلب گوارش است/ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت
عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی/تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت
بیخود شده‌ام لیکن بیخودتر از این خواهم
گر ناز کنی خامی ور ناز کشی رامی
خواهم آن عشق که هستی ز سر ما ببرد
عمر زاهد همه طی شد به تمنای بهشت
تشنیع زدن
درمان خودخواهی
هر گز تو را این نباشد
چرا با مردم همنشین نمی‌شوی؟
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی