من شاه حسین ولی
از مرحوم علامه طباطبایی نقل شده است: نجف که بودم روزی در حین مطالعه حواسم پرت شد. ناگهان دیدم در میزنند. باز کردم مردی بود بلندقد با لباسی که شباهت به لباس زمان ما نداشت. گفت: من "شاه حسين ولی" پروردگار متعال میفرمايد در اين مدت ۱۸ سال، کِی گرسنهات گذاشتم که حالا مطالعهات را رها کردی و به فکر روزیات افتادهای؟ خداحافظی کرد و رفت. تا اینکه مرحوم والدم از تبريز نوشتند تابستان به ايران بروم. در تبريز مثل زمانی که نجف بودم، بينالطلوعين قدم میزدم. روزی از قبرستان کهنهی تبريز میگذشتم قبری دیدم که متعلق به یکی از بزرگان است، سنگ قبر را خواندم ديدم قبر مردی است دانشمند به نام "شاه حسين ولی" که حدود ۳۰۰ سال پيش از دنيا رفته است. فهمیدم این همان شاهحسین ولیایی است که برایم پیغام آورده بود. اما نمیدانستم مبدأ تاریخ ۱۸ سال چیست؟ که گفته بود از ۱۸ سال پیش گرسنهات نگذاشتهاند. حساب کردم ديدم ۱۸ سال است که معمم شدهام.
موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان ۱، صفحه ۵۴۸، برداشت آزاد [اینجا]
اشتباه در داستان شاه حسین ولی
اعتراض سردار فاخر به محمدعلی وحیدی
موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان ۱، صفحه ۵۴۸، برداشت آزاد [اینجا]
اشتباه در داستان شاه حسین ولی
اعتراض سردار فاخر به محمدعلی وحیدی
+نوشته شده در سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۸:۴۲ ق.ظ توسط اشرفی