چهارشنبه سوری در شاهنامه
سياوش فرزند كاووس شاه در هفت سالگى مادرش را از دست مىدهد. کاووس شاه همسر ديگری به نام سودابه برمىگزيند. سودابه عاشق سياوش مىشود و به بهانهای او را به كاخ میكشاند و به او اظهار علاقه میکند. سياوش عصبانی میشود و میخواهد که از کاخ خارج شود. سودابه كه از افشای واقعه بيم داشت داد و فرياد میكند و درست مانند افسانهی يوسف و زليخا دامن پاره كرده و گناه را متوجهی سياوش میكند. در پى جار و جنجال سودابه، كيكاووس از جريان آگاه شده و از سياوش توضيح میخواهد. سياوش به پدر میگوید كه پاكدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهروی آتش عبور كند. سياوش گفت اگر من گناهكار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاكدامن باشم از آتش عبور خواهم كرد. آنگاه به همراه اسب سياهش از آتش عبور میکند و تندرست بيرون میآید. برای اين عبور از آتش که در سهشنبهی آخر سال روى داده بود، از چهارشنبه تا جمعه با اعلام جشن ملى، سورچرانی برقرار شد. از آن پس ايرانيان سهشنبه شب را به ياد سياوش با پريدن از روى آتش جشن مىگيرند.
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی