نادر قاضیپور نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی که در اکثر مواقع به عنوان مخالف وزرای پیشنهادی اظهار نظر میکند، زمانی که نوبت به ارائه برنامههای سیدمحمود علوی وزیر پیشنهادی اطلاعات رسید، پشت تریبون قرار گرفت و گفت: اولین بار است که در این ۱۰ سال میخواهم در موافقت با کسی صحبت کنم.
فیروزآبادی و کرکران
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۹:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی
هیچکس به همسرش نگوید که من از تو بالاترم؛ بالاتری یعنی چه؟ یعنی پدر شما بالاتر است از پدر او؛ این حرفِ مفت است، یعنی ثروت شما بیشتر از ثروت همسرتان است؛ اینهم حرفِ مفت است. یعنی شما زیباتر از همسرتان هستید؛ اینهم حرفِ مفت است، اسلام این حرفها را قبول ندارد. یعنی شما تقوایتان بیشتر است، خب اگر تقوایتان بیشتر است که نباید بگویید من بالاترم! کسی که میگوید من تقوایم بیشتر است، خودِ این، تنزل در تقواست! پس با هم بسازید. همانی که مقدر و نصیب شده را مغتنم بشمارید، عطیه الهی بدانید، نعمت خدا بدانید تا انشاءالله خدای متعال هم برکاتش را بر شما نازل کند.
رهبر انقلاب، ۸۱/۷/۱۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۷ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۵:۲۷ ق.ظ توسط اشرفی
بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش
سعدی [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۴:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم منتظری بعد از اینکه کتب اربعه
اصول کافی،
من لایحضره الفقیه،
استبصار و
تهذیب را به عنوان معتبرترین کتابهای حدیثی شیعه نام میبرد، به این روایت از اصول کافی اشکال میکند که چگونه ممکن است عفیر با چهار واسطه به الاغ حضرت نوح برسد؟
مرحوم منتظری، روضه کافی، جلسه اول، دقیقه 00:07:20، برداشت آزاد
من: ظاهراً این روایت از اصول کافی حذف شده است.
تحریف در اربعین سیدالشهدا
+نوشته شده در جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی
وَ مَن ذا الَّذي تُرضى سَجاياهُ كُلُّها
كَفى المَرءَ نُبلاً أَن تُعَدَّ مَعايِبُهْ
چه کسی است که همۀ رفتارهایش، پسندیده باشد؟
برای بزرگواری انسان، همینقدر کافی است که عیبهایش، محدود و قابل شمارش باشد.
مرحوم منتظری، روضه کافی، جلسه اول، دقیقه 00:16:40، برداشت آزاد
آدم خوب
+نوشته شده در دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی
در جواب کسی که گفت: للهیکل قسط من الثمن، آقا به شوخی فرمودند: للهیکل کل الثمن!
مرحوم منتظری، روضه کافی، جلسه اول، دقیقه 00:00:50، برداشت آزاد
من: عبارت لِلهیکلِ قسطٌ مِنَ الثَمَن، در مبحث خیاراتِ مکاسب آمده است.
+نوشته شده در دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۲۹ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۴:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی
یکی از بزرگترین دروغهایی که ما به تاریخ گفتهایم این است که ما فرهنگ و تمدن عظیمی داشتهایم. فرهنگ و تمدن مدرک میخواهد. اگر یونانیها یک کتاب از افلاطون نداشتند، یک کتاب از ارسطو نداشتند، بنای پانتئن را نداشتند، معماریهای عظیم را نداشتند و بعد میگفتند که ما یونانیها فرهنگی داشتیم که نمیدانید چه عظمتی داشت، آیا ما به آنها نمیگفتیم هر چیزی مدرک میخواهد؟ انصافاً شما در قلمروی ایران غیر از تعدادی بنا میبینید که آنها را به نقل همه مورخان، رومیها برای ما ساختهاند؟ مانند تخت جمشید که مورخان گفتهاند هخامنشیان تعدادی مهندسان و معماران رومی را آوردند و برای ما ساختند. شما یک اثر فلسفی به من نشان بدهید، یک اثر دینی بلند به من نشان بدهید، یک اثر هنری و یا عرفانی نشان بدهید، ممکن است عدهای بگویند همه اینها سوخته است ولی کسی که میگوید ما داشتهایم، باید این را نشان بدهد. آیا قبل از اسلام یک پزشک تراز اول داشتهایم؟ یک فیلسوف تراز اول داشتهایم، یک هنرمند تراز اول داشتهایم؟
مصطفی ملکیان، برداشت آزاد [
اینجا]
نماد تاریخ ایران
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۷:۳۱ ق.ظ توسط اشرفی
شاه عباس، حسن بیک را که شاعر دربار خود بود سگ لوند لقب داده بود. روزی به شکار رفت و حسن بیک را با خود نبرد. شاعر متملّق، این بیت را برای او فرستاد:
سحر آمدم بهکویت به شکار رفته بودی/ تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی
محمود حکیمی، هزار و یک حکایت تاریخی، صفحه ...، برداشت آزاد
ملاقات دکتر صدیقی با شاهبه سر مبارک قسم
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۴:۰ ب.ظ توسط اشرفی
وقتی عکسهای صعود خانمها را دیدم که در ارتفاع ظاهراً هشت هزار و هشتصد و خردهیی ایستاده بودند و پرچم «یا فاطمةالزهراء» را دستشان گرفته بودند، احساس افتخار کردم. در غربت کوهستان، در آن نقطهی دور، بین این درهها و برجهای یخ و آن هوای نامساعد، زن شجاع و باارادهای حرکت میکند تا این نیروی پنهان در جسم و روح خودش را به معرض ظهور برساند؛ دستتان درد نکند، پایتان درد نکند.
بیانات رهبر انقلاب در دیدار فاتحان قله اورست، سال ۱۳۸۴، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۳:۵۵ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم سید حسن ابطحی در کتاب دو جلدی خود با عنوان در محضر استاد، بدون اینکه استاد را معرفی کند مطالبی را با عنوان او میگفت، از ایشان نقل میکند و در معرفی استاد میگوید: اصلاً فرض کنید استادی در کار نبوده و من میخواهم حقایق روحی را با این روش در اختیار شما بگذارم؛ عیبی دارد؟
در محضر استاد، جلد ۱، صفحه ۶، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲:۴ ق.ظ توسط اشرفی
پروتکل بزرگان صهیون یا پروتکل بزرگان یهود سندی جعلی است که مقصود از نگارش آن، ترسیم یهودیان به عنوان توطئهگران در سطح جهانی است. این کتاب در ۲۴ فصل یا پروتکل، که گفته میشود خلاصه مذاکرات ملاقاتهای رهبران یهودی است، به «نقشههای پنهانی یهودیان» برای حکومت بر جهان از طریق دخل و تصرف در اقتصاد، کنترل رسانههای همگانی و دامنزدن به اختلافات مذهبی پرداختهاست. مدرکی قانع کننده وجود دارد که «پروتکل» جعلی و یک «سرقت ادبی» است. [
اینجا]
پروتکل رهبران یهود
+نوشته شده در دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۴:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱:۵۲ ب.ظ توسط اشرفی
ما مظلومان اهلبیت را که در خانههای خود، یعنی مدینه و مکه و کوفه امان نداشتند، در آغوش پذیرفتیم. شما ببینید چقدر امامزاده در ایران هستند! اینها که ایرانی نبودند بلکه به ایران آمدند و ایرانیها با آغوش باز اینها را پذیرفتند؛ حتی گاهی برایشان تلاش کردند و جنگیدند.
بیانات حضرت آیتالله خامنهای، ۸۳/۱۲/۰۵، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی
کار خوبی که بعضیها میکنند این است که قبل از اینکه سفر مکه بروند، سوغاتیهای سفر را در اینجا میخرند. نگه میدارند؛ بعد که برگشتند، به عنوان سوغاتی میدهند. بعضیها به عنوان تبرک، از آنجا سوغاتی میآورند؛ تبرکی ندارد. این جانمازهائی که در سنندج و کردستانِ خودمان میبافند، بهمراتب از جانمازهائی که از آنجا میآورند، بهتر است. برادر خودتان را تقویت کنید.
بیانات حضرت آیتالله خامنهای ۹۰/۰۷/۱۱، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱:۱ ب.ظ توسط اشرفی
نگذارید جهیزیّهها را سنگین کنند؛ دخترها نگذارند؛ عروسها! شما نگذارید؛ پدر و مادرها هم اگر میخواهند، شما نگذارید؛ این همه جنس گران را میخواهید چه کنید؟
بیانات حضرت آیتالله خامنهای ۷۳/۰۹/۲۳، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۵۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۹:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی
درست نگاه کنید ببینید شوهر شما یا زن شما روی چه چیزهایی خیلی حسّاس است، از آنها اجتناب کنید، بعضیها بیاعتنایی میکنند. مثلاً فرض بفرمایید که زن از یک عادتی که مرد دارد بدش میآید، این مرد هم بیاعتناست و آن عادت را باز تکرار میکند. این بد است. همین طور زنها! اصل کار، شما دو نفر هستید. همه دنیا فرع شما هستند.
رهبر انقلاب، خطبۀ عقد ۷۱/۹/۲۴، برداشت آزاد [
اینجا]
چگونه از حضرت زهرا الگو بگیریم؟
+نوشته شده در جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۴:۴۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۴:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی
تقریباً چهار ساعت از شب گذشته بود که منبر پدر خاتمه یافت. مردم متفّرق شدند. ما هم خواستیم به منزل برویم که دیدیم مردی با الاغ ضعیفی به انتظار ایستاده و میگوید: جناب حاج آخوند! بفرمایید به فلان ده، که مردم منتظرند. فاصله ده ما تا آن ده سه کیلومتر بود. باران سوزناکی میبارید. مرا سوار الاغ کردند و پدرم با آن مرد پیاده به راه افتادند. شاید سه ربع ساعت طول کشید تا به آن ده رسیدیم اما همه خوابیده بودند و هیچ چراغی روشن نبود. به سوی مسجد رفتیم. آن مرد بالای پشت بام رفت تا مردم را خبر کند. پدرم به سوی محراب رفت و به نماز ایستاد. من هم روی حصیر خاک آلود نشستم. با صدای آن مرد، مردم آمدند و مسجد پر شد. مرحوم آخوند منبر رفت. منبر که تمام شد همه به خانههایشان رفتند. از مردی هم که به دنبال ما آمده بود نشانی نبود. من و پدرم همچنان در مسجد ماندیم. هنگامی که آخرین نفر میخواست از مسجد بیرون برود، پدرم گفت: یک نفر ما را به خانهاش ببرد...
فضیلتهای فراموش شده، حسینعلی راشد، صفحه ۱۳۲، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۷ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۶:۴۵ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۵:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱:۵۸ ق.ظ توسط اشرفی
یک روز که وارد مدرسه شدم، دیدم مرحوم ادیب برافروخته و مضطرب، روی سکوی مدرسه نشسته و با لحنی خشمگین و درمانده میگوید: من این وجوه را برای سفر حج ذخیره کرده بودم. معلوم شد کسانی شبِ قبل، از روی پشت بام مدرسه، آجرهای سقف را کنده و با طناب وارد اتاق ادیب شده و مبالغی پول را که ادیب در لای اوراق کتابهای خود گذاشته بود، برداشته بودند. معلوم هم نشد چه کسانی این جنایت را مرتکب شده بودند؛ ولی قطعاً بیرون مدرسه نبود. همه جور طلبه داشتیم!
استاد ما ادیب، محدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۵۳ ق.ظ توسط اشرفی
وقتی به دیدار مرحوم ادیب رفتم، دیدم قدری با من سنگین است؛ تعجب کردم و نگران شدم. معلوم شد از اینکه من مرحوم استاد محمدتقی شریعتی، پدر زندهیاد دکتر علی شریعتی را در آن یادداشت استاد علامه خوانده بودم، سخت دلگیر است. سرانجام پرده برداشت و گفت: این کسی که تو او را استاد علامه خواندهای، شاگرد من است. بگذریم؛ خداوند هر دو بزرگوار را غریق رحمت بیکران خویش کند؛ بی گمان، تقصیر من بود که در آن عالم جوانی و خامی، چک بلامحل کشیدم!
استاد ما ادیب، محدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی
این رجز به علی بن ابیطالب(ع) منسوب است که فرمود: أنا الذی سَمَّتنی أمّی حَیدَرَه
مرحوم تفتازانی در مبحث احوال مسندٌ إلیه کتاب مطول، به ساختار نحوی آن انتقاد کرده است که مثلاً باید میفرمود: سمَّته أمّه، نه سمَّتنی أمّی! مرحوم ادیب وقتی به اینجا میرسید صدایش میلرزید و چشمانش در اشک غوطهور میشد و میگفت: ای تفتازانی! تو از گوشه بیابان تفتازان خراسان رفتهای و قواعدی از ادبیات عرب را آموختهای؛ اگر خودت اینجا نیستی، روح تو حاضر است، بشنو و بدان که تو در حدّی نیستی تا بتوانی به کسی که بعد از قرآن، مظهر بلاغت زبان عرب است، نکته بگیری!
استاد ما ادیب، محدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا]
ابن مالک، کاشف الغطا، ادیب نیشابوریانتقاد نادرشاه به تاکتیک جنگی پیامبرمست از خانه برون آمدهای یعنی چه؟
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۴۷ ب.ظ توسط اشرفی
تمام نوشتههای سید احمد کسروی را خواندم. در یکی از مقالاتش کنایهای به بهار داشت که مثلاً وقتی میرزا نصرالله بهار شروانی مهمان پدرت بود، شعرهای او را برداشتهای و با تخلص بهار به نام خودت کردهای! در عالم کودکی و نوجوانی این نکته را با هیجان بسیار به عنوان یک کشف بزرگ نزد ادیب بردم و نقل کردم و نظر او را در این باره جویا شدم. مرحوم ادیب فرمود: بسیار خوب!
قصیده فتح دهلی را از چه کسی برداشته؟
جغد جنگ را از کجا آورده است؟ مقداری ازشاهکارهای بهار را نام برد که مربوط به سالهای آخر عمر بهار بود و پاسخ مرا به شیواترین اسلوبی بیان فرمود.
استاد ما ادیب، محمدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا]
ناکامی دشمنان مولوی
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم ادیب با اینکه خود را از نسل اسکندر میشمرد و نسبت اسکندری هروی را درباره خویش همواره تکرار میکرد، این قصیده از بهار را با شور و هیجان میخواند و بهار را میستود:
آنگه که ز اسکندر و اخلاف لعینش/ یک عمر کشیدیم بلایا و محن را
ناگه وزش خشم دهاقین خراسان/ از باغ وطن کرد برون زاغ و زغن را
استاد ما ادیب، محدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم ادیب از شعر معاصران بیش از هر کسی از شعر ایرج، در مطاوی گفتارش، میتوانستی ببینی که با آن لحن خاص، مثلاً میخواند:
دو ذرعی مولوی را گندهتر کن/خودت را روضهخوانی معتبر کن
سر منبر امیران را دعا کن/به صدق ار نیست ممکن، با ریا کن
بگو از همت این والی ماست/که در این فصل پیدا میشود ماست
استاد ما ادیب، محدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا] [
ایرج میرزا]
فرخی یزدی شاعر لب دوختهاحمق را ستایش خوش آید
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۷ ب.ظ توسط اشرفی
دفتر یادداشت من با این عبارت شروع میشود: کتاب گوهرنامه در علم عروض و قافیه از تألیفات حضرت بندگان حجة الحق استادنا الأعظم آقای ادیب نیشابوری دام ظلّه العالی! و این عبارتی بود که آن مرحوم خود بر ما املا کرده است!
استاد ما ادیب، محدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا]
آدم خوب
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۷ ب.ظ توسط اشرفی
تمام هم و غم مرحوم پدرم این بود که به من چیزی یاد دهد. پارههایی از الفیه را ایشان بر من قرائت میکرد و من، بی آنکه معنی آنها را بدانم، طوطیوار حفظ میکردم. از این بابت در تمام محافل مشهد مشهور شده بودم. وقتی با پدرم به منزل بعضی از علما میرفتیم، یکی از خوشیهای فضلای شهر این بود که مرا در خواندن ابیات الفیه ابن مالک امتحان کنند. از هر جا یک مصراع یا یک بیت را میخواندند، دنبالهاش را با شدّ و مدّ بسیار ادامه میدادم.
استاد ما ادیب، محدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۴۹ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم ادیب حاضر نبود از اوقاف مدرسه یا از وجوهات شرعیهای که مراجع تقلید به طلاب ماهیانه میپرداختند پولی دریافت کند. تنها استادی بود که برای گذران زندگی، از شاگردانش مبلغ ناچیزی ماهانه میگرفت. ارزانترین آنها سیوطی و سپس مغنی و سپس مطوّل بود و درس مقامات حریری که در تابستانها میداد، گرانترین بود. وقتی که از مدرس ادیب وارد میشدید در سمت غربی، بر کاغذی مستطیل روی دیوار، با خط نستعلیق بسیار زیبایی نوشته شده بود: الکاسب حبیب الله!
استاد ما ادیب، محدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی
تا آنجا که به یاد میآورم، کتابخانه مرحوم ادیب قفسه نداشت. کتابها روی رفها و طاقچهها چیده شده بود. البته در اتاقهای دیگر هم مقداری کتاب بود که جزئیات آن را به درستی به یاد نمیآورم. در برآوردی که حافظهام اکنون پس از قریب شصت سال، ازمجموعه کتابهای مرحوم ادیب دارد، تصور میکنم چیزی حدود هزار و پانصد تا دو هزار جلد کتاب بود.
استاد ما ادیب، محدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم ادیب حشر و نشر بسیار محدودی داشت. غالباً روزهای جمعه به منزل مرحوم حاج شیخ مرتضی میرفت و در اتاقی که در سمت در ورودی و سمت شرقی منزل بود، مینشست و چپق میکشید و با مرحوم حاج شیخ مرتضای عیدگاهی بسیار مأنوس بود.
استاد ما ادیب، محدرضا شفیعی کدکنی، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی
ابن هشام متوفای حدود ۷۰۰ سال پیش است. میگوید در سال ۷۴۹ کتابی در مکه نوشتم که در راه بازگشت به مصر اُصِبتُ به و بغیره، آنگاه در سال ۷۵۶ که دوباره به مکه بازگشتم، شمرت عَن ساعد الِاجتهاد ثانياً واستأنفت الْعَمَل لا كسلاً و لامتوانياً!
مغنی اللبيب عن كتب الاعاريب، ابن هشام، صفحه ۱۲، برداشت آزاد [
اینجا] [
ترجمه]
دزد عقیده مردم نباشیدآثار مسعودیلغزش ابن هشام
+نوشته شده در دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۶:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی
چون صبح بشد بمرد و بیمار بزیست [
سعدی]
+نوشته شده در دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۳:۱۵ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲:۳۴ ب.ظ توسط اشرفی
هارون الرشید گفت: میخواهم کسی را بیاورید که با گوش خود حدیثی از پیغمبر (ص) شنیده باشد. پیرمردی را که نمیتوانست راه برود درون سبدی گذاشتند و آوردند. گفت: من از پیغمبر شنیدم که فرمودند: یَشِیبُ ابْنُ آدَمَ وَ یَشُبُّ فِیهِ َخَصْلَتَانِ الْحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَلِ! جسم انسان پیر میشود؛ اما دو خصلت حرص و ارزوهای طولانی در او جوان میشود. هارون خوشحال شد؛ دستور داد به او انعام بدهند و او را به منزل برسانند. در بین راه پیرمرد گفت: مرا برگردانید با هارون کار دیگری دارم. وقتی او را نزد هارون آوردند، گفت: این انعام فقط برای امسال است یا هر سال انعام میدهی؟ هارون گفت: صدق رسول الله (ص) که انسان هرچه پیرتر شود، حریصتر میشود!
علامه حسینی تهرانی، معادشناسی، جلد ۱ از ۱۰، صفحه ۲۷، برداشت آزاد [
اینجا]
من: هارون الرشید از خلفای عباسی بود که خلافتش ۱۷۰ سال پس از هجرت واقع شد!
آرزوی دست نیافتنی
+نوشته شده در دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۸ ق.ظ توسط اشرفی
نوشتن تفسیر ۲۰ جلدی المیزان، ۲۰ سال طول کشید. [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۵:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی
نوشت: رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن/آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد
نوشتم: رفتی کلاس اول این جمله کن مکرّر/آن مرد زیر باران با اسب خواهد آمد
بابا آب داد بابا نان داد
+نوشته شده در یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۴۷ ق.ظ توسط اشرفی