تفرقهها بیش از اینکه بر سر حقیقت باشد، جنگی بر سر افسانههاست. یعنی دور شدن از حقیقت، تفرقه را پدید میآورد وگرنه آنها که طالب حقیقت هستند، بهرهای از هدایت خواهند یافت و هدایت الهی همینطور پارهپاره به مردم میرسد. حقیقت محض و مطلق و کامل در چنگ هیچ گروهی نیست؛ گرچه همهی ما بپنداریم که حق محضیم و از این پندار مسرور باشیم.
به تعبیر مولوی:
هین درکش عنان مستور به/هر کس از پندار خود مسرور به
کل حزب بما لدیهم فرحونمگس پنداشت کان قصّاب دمسازعاشق خویشید و صنعتکرد خویش
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۳:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی
اول ابلیسی مرا استاد بود/بعد از آن ابلیس پیشم باد بود
حق بدید آن جمله را نادیده کرد/تا نگردم در فضیحت رویزرد...
هر چه کردم جمله ناکرده گرفت/طاعت ناکرده آورده گرفت...
آه کردم چون رسن شد آه من/گشت آویزان رسن در چاه من
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم/شاد و زفت و فربه و گلگون شدم
در بن چاهی همیبودم زبون/در همه عالم نمیگنجم کنون
آفرینها بر تو بادا ای خدا/ناگهان کردی مرا از غم جدا [
مولوی]
توبه تغییر مسیر انسان علیه خود استاحساس شخصیت با سوء پیشینهاشعار غلط یغما
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۶:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
خدا همه جا هست؛ به هیچ کسی پشت نمیکند؛ به هر طرف که رو کنید، خدا همانجاست.
...فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ... (
بقره ۱۱۵)
عشق هم پشت و رو ندارد
مر عشق را خود پشت کو؟ سر تا به سر روی است او [
مولوی]
آتش هم پشت و رو ندارد
کسی آمد محضر امیرالمؤمنین (ع) گفت خدا پشت و رو دارد؟ فرمودند نه؛ گفت چگونه؟ حضرت آتشی برافروختند و گفتند بگو پشت این آتش کجاست؟
گل هم پشت و رو ندارد
از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است
من عاشق تو هستم این گفتوگو ندارد...
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم
رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد [
شهریار]
خدا به کسی پشت نمیکند. این ما هستیم که به او پشت میکنیم.
توبه یعنی رو کردن مجدد به خداوند! [
اینجا]
نسبت نسیان بذات حق مدهتوبه تغییر مسیر انسان علیه خود استخدای زشتی و زیبایی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۶ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۸:۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
ای خدا این وصل را هجران مکن/سرخوشان عشق را نالان مکن...
بر درختی کاشیان مرغ توست/شاخ مشکن مرغ را پران مکن...
جمع و شمع خویش را برهم مزن/دشمنان را کور کن شادان مکن...
این طناب خیمه را برهم مزن/خیمه توست آخر ای سلطان مکن
نیست در عالم ز هجران تلختر/هر چه خواهی کن ولیکن آن مکن [
مولوی]
شیرینی وصل را نمیدارم دوست
+نوشته شده در یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۹:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی
ای دهندۀ عقلها فریاد رس/تا نخواهی تو نخواهد هیچ کس
هم طلب از توست و هم آن نیکوی/ما کییم اول توی آخر توی
هم بگو تو هم تو بشنو هم تو باش/ما همه لاشیم با چندین تراش [
مولوی]
یاد ده ما را سخنهای رقیق/که تو را رحم آورد آن ای رفیق
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن/مصلحی تو ای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی/گرچه جوی خون بود نیلش کنی[
.]
این چنین میناگریها کار توست/این چنین اِکسیرها اسرار توست [
مولوی]
قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش/متّصل گردان به دریاهای خویش
پیش از آن کهاین خاکها
خسْفش کنند/پیش از آن کهاین بادها
نسْفش کنند
گر چه چون زایل شود تو قادری/کهش ازیشان واستانی واخری
قطرهای کهاو در هوا شد یا بریخت/از خزینهٔ قدرت تو کِی گریخت [
مولوی]
آب و دریا جمله در فرمان توست/باد و آتش ای خداوند آن توست
گر تو خواهی آتش آبِ خوش شود/ور نخواهی آب هم آتش شود [
مولوی]
تو بزن یا ربّنا آب طهور/تا شود این نار عالم جمله نور [
مولوی]
سروش، فسون و فسانه، قسمت دوم، ساعت ۰۱:۲۵، برداشت آزاد [
اینجا]
عقل و کمال عقلای همه هستی ز تو پیدا شده
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۷:۳۳ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۷:۱۷ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۲ ق.ظ توسط اشرفی
پس شدند اشکستهاش آن عاقلان/لیک کو خود آن شکست عاشقان
عاقلان اشکستهاش از اضطرار/عاشقان اشکسته با صد اختیار
عاقلانش بندگان بندیاند/عاشقانش شکری و قندیاند
إئتیا کرها مهار عاقلان/إئتیا طوعا بهار بیدلان
تو اگر خودت به اختیار نمیری، روزی به جبر خواهی مرد. اگه خودت چشمانت را باز نکنی، روزی چشمانت را باز خواهند کرد. اما فرق است بین مرگ اختیاری و مرگ جبری و طبیعی، فرق است بین راهی که آدمی به اختیار میرود تا راهی که به اجبار میرود و او را کشان کشان میبرند. بالاخره خداوند این کار را خواهد کرد. برای همه رقم خورده است که اهل سعادت باشند، شکی نیست و خداوند دشمنی با بندگان خود ندارد اما عدهای عاشقانه در مقابل او میشکنند، عدهای عاقلانه در مقابل او میشکنند، عدهای هم سرکشانه میشکنند. برای شکستن سرکشان، چکش لازم است. جهنم یعنی همین! برای شکستن عاقلان، بینهایت بودن خداوند و برای شکستن عاشقان، محبوب و دلربا بودن خداوند.
هر که نه گویای تو خاموش بهطوعا و كرهامعبد مرد کریم اکرمتهیزید به جهنم نمیرود
+نوشته شده در دوشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۵ ق.ظ توسط اشرفی
قرآن متضمن اختلافات قرائات بوده و هست و این امر عجیب و بعید نیست. زیرا وقتی از روی نسخههای خطی استنساخ میشود، تفاوتهای مختصری پدید میآید. بر حسب اینکه کلمات چگونه خوانده شوند، معانی و تفاسیر مختلف هم از آنها برداشت شده است. حتی کسانی هم که گفتهاند قرآن تحریف شده است، هیچگاه نگفتهاند که چیزی بر آن افزوده شده بلکه گفتهاند چیزی از آن کم شده است. لذا خوشبختانه ما میتوانیم با اطمینان کافی ادعا کنیم که قرآن عین کلماتی است که از لبان پیامبر بیرون آمده و تفسیر آن با ما نهاده شده است. و کاری که باید انجام دهیم فراتر رفتن از این اختلافات فرقهای است و در حقیقت ما باید خود را از طریق این کتاب به پیامبر و به ذهن و حال او نزدیک کنیم.
انگیزه نوشتن کتاب فصل الخطاب
+نوشته شده در جمعه ۱ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۹:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی