نکات

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را

کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور/ پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من/ با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
رسوای عالمی شدم از شور عاشقی/ ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را [فروغی]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در جمعه ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۱۲ ق.ظ توسط اشرفی  

خدمت به گرگ

گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود. از لک لک خواست در مقابل اجرتی که به او می‌دهد استخوان را از گلویش بیرون بیاورد. لک لک سر در دهان گرگ کرد و استخوان را بیرون آورد، سپس طلب اجرت کرد. گرگ گفت: همین‌که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی کافی نیست؟ اجرت دیگری می‌خواهی؟
خواجه نصیر الدین طوسی، اخلاق محتشمی، صفحه ۴۳۴، برداشت آزاد [اینجا]
هدیه به گربه
+نوشته شده در دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۴:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی  

دیدار تو حل مشکلات است

صبر از تو خلاف ممکنات است...
لب‌های تو خضر اگر بدیدی/ گفتی لب چشمۀ حیات است
بر کوزهٔ آب نه دهان را/ بردار که کوزهٔ نبات است...
زهر از قبل تو نوشدارو/ فحش از دهن تو طیبات است [۱]
چون روی تو صورتی ندیدم/ در شهر که مبطل صلاة است...
آخر نگهی به سوی ما کن/ کاین دولت حسن را زکات است
چون تشنه بسوخت در بیابان/ چه فایده گر جهان فرات است
سعدی غم نیستی ندارد/ جان دادن عاشقان نجات است [سعدی]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۳:۴۵ ق.ظ توسط اشرفی  

چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان

دل از انتظار خونین دهن از امید خندان...
سر کوی ماه‌رویان همه روز فتنه باشد
ز معربدان و مستان و معاشران و رندان
اگر از کمند عشقت بروم کجا گریزم [و لایمکن الفرار]
که خلاص بی تو بند است و حیات بی تو زندان
اگرم نمی‌پسندی مدهم به دست دشمن
که من از تو برنگردم به جفای ناپسندان
نفسی بیا و بنشین سخنی بگوی و بشنو
که قیامت است چندان سخن از دهان خندان
اگر این شکر ببینند محدثان شیرین
همه دست‌ها بخایند چو نیشکر به دندان [سعدی]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۲:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی  

آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

ور تو بگویی‌ام که نی، نی شکنم شکر برم...
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم...
در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم...
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم [مولوی]
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۴:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی  

چون مرگ رسد چرا هراسم

کان راه به توست می‌شناسم
از خوردگهی به خوابگاهی/وز خوابگهی به بزم شاهی
خوابی که به بزم توست راهش/گردن نکشم ز خوابگاهش [نظامی]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۲:۳۱ ق.ظ توسط اشرفی  

نگارا مردگان از جان چه دانند

کلاغان قدر تابستان چه دانند
بر بیگانگان تا چند باشی/بیا جان قدر تو اینان چه دانند...
بهل ویرانه بر جغدان منکر/که جغدان شهر آبادان چه دانند...
یکی مشتی از این بی‌دست و بی‌پا/حدیث رستم دستان چه دانند [مولوی]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در یکشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۳:۵۶ ق.ظ توسط اشرفی  

عاقل آن به كه همه عمر نيارد به زبان

نام اين بی‏ ادبان
كه در اين قوم نه عقل است و نه ننگ است و نه نام/ داد از دست عوام
دل من خون شد در آرزوی فهم درست/ ای جگر نوبت توست
جان به لب آمد و نشنيد كسی جان كلام/ داد از دست عوام
غم دل با كه بگويم كه دلم خون نكند/ غمم افزون نكند
سر فرو برد به چاه و غم دل گفت امام/ داد از دست عوام
پيش جهال ز دانش نسرایيد سخن/ پند گيريد ز من
كه حرام است حرام است حرام است حرام/ داد از دست عوام [بهار]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی