نکات

مهر خوبان دل و دین از همه بی‌پروا برد

دلم برای علامه تنگ شده است. طباطبائی! خدا رحمتش کند. چه عمر بابرکتی داشت! بیست سال از عمرش را گذاشت، بیست جلد المیزان نوشت. گاهی هم شعر می‌گفت.
مهر خوبان دل و دین از همه بی‌پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سمایش کشش لیلا برد
من به سرچشمۀ خورشید نه خود بردم ره
ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می‌رفت مرا هم به دل دریا برد


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۳:۳۵ ق.ظ توسط اشرفی  

ساقی بده آن می که ز جان شور برآرد

بر دار انا الحق سر منصور برآرد
آن می که چو ته‌مانده فشانند به خاکش
صد مردۀ سرمست سر از گور برآرد
ما گوشه نشینان خرابات الستیم
تا بوی میی هست در این میکده مستیم [وحشی]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۳:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی  

من‌ كه ‌به‌ بوی‌ شبدری‌ در چمن ‌هوس ‌شدم

شیخ بهائی فرمود: خدا پدرم را رحمت کند اگر از لبنان به ایران نیامده بود و من با پادشاهان درنیامیخته بودم چه بسا از زاهدترین مردم بودم. با اهل دنیا درآمیختم به صفات ناپسندشان متصف شدم.
من‌ كه ‌به‌ بوی‌ شبدری‌ در چمن ‌هوس ‌شدم
برگ‌ گلی‌ نچیدم‌ و زخمی‌ خار و خس ‌شدم‌
مرغ‌ بهشت ‌بودم ‌و قهقهه ‌بر فرشته‌‌ زن‌
در پی‌ صید پشه‌ای‌ هم‌تك ‌خرمگس ‌شدم‌ [اینجا]
وَ قَالَ عَلِیٌ عَلَیْهِ السَّلَامُ
أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ، فَمَا یَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلاَّ وَ یَدُاللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُهُ [اینجا]
هندوانۀ ابوجهل


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی  

من این ایوان نه تو را نمی‌دانم نمی‌دانم

من این نقاش جادو را نمی‌دانم نمی‌دانم
مرا گوید مرو آن‌سو تو استادی بیا این سو
که من آن‌سوی و این‌سو را نمی‌دانم نمی‌دانم
همی‌ گیرد گریبانم همی‌ دارد پریشانم
من این خوش‌خوی بدخو را نمی‌دانم نمی‌دانم [مولوی]
حیرت چیست؟


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۱:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی