هانری کُربَن هر سال چهار ماه تهران میآمد. هم کار اداری داشت هم تحقیقات استشراقی میکرد. مرحوم علامه طباطبایی هفتهای دوشب هفته درمیان از قم تشریف میآوردند تهران و با ایشان جلسه داشتند. به علامه پیغام دادند جلسه را تعطیل کند. علامه صورتش برافروخت و دستش به رعشه افتاد. فرمود: من به عنوان کسی که دست به قلم گرفتم و در جهان اسلام چیزی مینویسم، تنها راهم به جهان غرب این جلسه است. همین را هم نمیتوانند ببینند! [اینجا] در شام اگر میری بخشد به کسی زینی جانت ز حسد اینجا رنج خفقان دارد [مولوی] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (۱) مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (۲) وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (۳) وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ (۴) وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (فلق ۵)
آیا وقت توبه نشده است؟ ابن خَلَّکان در وفَیاتُ الاعیان میگوید: فضیل بن عیاض راهزن بود. شبی با نیت گناه از دیوار خانهای بالا رفت. کسی قرآن تلاوت میکرد. شنید که میگفت: آیا وقت توبه نشده است؟ فضیل گفت: شده است. همانجا توبه کرد. [اینجا] فلک را سقف بشکافیم طرحی نو در اندازیم [حافظ] أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللهِ ... (حدید ۱۶)
مثال وسیلهای برای تجسّم حقیقت است. البته گاهی گوینده در مقام تحقیر مدعیان به موجود ضعیفی مثال میزند. پروین اعتصامی به نخود و لوبیا مثال میزد. به او گفتند شاعر نخود ـ لوبیا تا در مقابل فروغ فرخ زاد تحقیرش کنند اما آنها که عمق اشعار پروین را درک میکنند میدانند قضیه از چه قرار است. خداوند شرم ندارد از اینکه به پشهای مثال بزند مؤمنین حقیقت این مثال را میدانند اما کفار خردهگیری میکنند که چرا خداوند به موجود کوچکی مثال میزند؟ إِنَّ اللهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ... (بقره ۲۶)
نسیبه از زنان صحابی پیغمبر است. در غزوات مختلف برای کمک به رزمندگان و زخمیان حضور داشت. در غروۀ احد وقتی پیغمبر را در تنگا دید بسیار فداکاری کرد و مجروح شد. میگوید: روزى نزد پيغمبر آمدم و از اينكه همه چيز برای مردان است، اعتراض کردم. در پاسخ این اعتراض آیۀ ۳۵سورۀ احزاب نازل شد که در آن میفرماید: ... أَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمًا (احزاب ۳۵)
شیخ طوسی از علمای قرن پنجم هجری است. در رجال کشّی از امام رضا (ع) نقل میکند که فرمود: صعصعه بیمار شد. امیرالمؤمنین (ع) به عیادتش رفت. موقع خداحافی فرمود: صعصعه! مبادا از اینکه من به عیادتت آمدم بر دیگران فخر بفروشی! عرض کرد: یا امیرامؤمنین! عیادت شما را ذخیرۀ آخرتم میدانم. چه نصیحت صریحانهای؛ چه پاسخ صمیمانهای! لَا تَتَّخِذْ عِيَادَتِي لَكَ أُبَّهَةً عَلَى قَوْمِكَ [اینجا]
قیامت که میشود منافقین در تاریکی قرار میگیرند. به مؤمنین میگویند به سوی ما نگاه کنید تا ما هم از شما نور بگیریم اما به آنها گفته میشود به دنیا برگردید و نور بگیرید. در همین حال دیواری بینشان زده میشود که اینسوی دیوار برای مؤمنین بهشت است و آنسوی دیوار برای منافقین جهنم! منافقین از جهنم صدا میزنند آیا در دنیا ما با شما نبودیم؟ میگویند بودید اما فتنه کردید. يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ (۱۳) يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ... (حدید ۱۴)
محمد بن مسعود عیاشی از مفسران قرن چهارم هجری است. عیاشی سنی مذهب بود اما شیعه شد. تفسیر عیاشی یکی از تالیفات اوست. عیاشی در تفسیر این آیه روایتی از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمودند: به خدا قسم بنیاسرائیل انبیا را با شمشیر نکشتند. بلکه با افشای اسرارشان آنها را کشتند. [اینجا] ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كٰانُوا يَكْفُرُونَ بِآيٰاتِ اللّٰهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذٰلِكَ بِمٰا عَصَوْا وَ كٰانُوا يَعْتَدُونَ
نوشتهای از مصطفی زمانی نجفآبادی است. مصطفی زمانی از دوستان شهید مفتح، شهید بهشتی و شهید حقانی بود. دوستانش در انفجار حزب جمهوری اسلامی شهید شدند. مصطفی زمانی سال ۱۳۶۹ به رحمت خدا رفت و در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد. عشق و خودکشی یکی از پنجاه اثر آن مرحوم است. من این کتاب را در مسیر جبهه خواندم؛ میان قطار! فکر نمیکردم امروز که دنبالش بگردم، پیدا نکنم. عشق و خودکشی
از یک انسان یک نسل پدید میآید. کشتن یک انسان مثل کشتن تمام مردم است چنانکه نجات یک انسان مثل نجات تمام مردم است. پیغمبر آمد تا مردم را زنده کند. دعاکم لما یحییکم! در همین راستا غزالی احیاء العلوم را نوشت تا علوم دینی را زنده کند، مطهری احیای تفکر اسلامی را نوشت تا تفکر اسلامی را زنده کند، حسینعلی راشد فضیلتهای فراموش شده را نوشت تا فضیلتها را زنده کند. نوشتند و زنده کردند. مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا
مردم با ایمان! منافقین و کفار بیگانهاند. با بیگانگان دوستی نکنید. آنها از کارشکنی در زندگی شما ذرّهای کوتاهی نمیکنند. دوست دارند شما همیشه رنج ببرید. دشمنی با شما را به زبان میآورند. حتی کینهای که در دل دارند بیشتر از آن است که آشکار میکنند. ما نشانهها را گفتیم تا شما بیندیشید. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (آل عمران ۱۱۸)
پیغمبر فرمود مردم! در برابر زحمتی که برایتان کشیدم هیچگونه پاداشی از شما نمیخواهم. آنجا هم که فرمود: الا المودة فی القربی، برای این بود که دور اهلبیت بمانید تا دور نمانید. وَ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (شعرا ۱۴۵)
الان از خواب بیدار شدم. یک ربع از اذان صبح گذشته است. خواب دیدم آیت الله شاهرودی کارت بانکی خودشان را به من دادند تا از طرف ایشان در جلسهای که در گرگان تشکیل میشد شرکت کنم. در این جلسه آیت الله نورمفیدی حضور داشتند. ایشان برای کمک به موضوعات مختلف کارت میکشیدند. من هم به احترام ایشان به همان مبلغ پرداخت میکردم تا امر ایشان زمین نماند. بار آخر از روی مطایبه عرض کردم شما نگران نباشید موجودی کارت من تمام نمیشود. آیت الله با خوشحالی فرمودند مگر موجودی شما دیده میشود؟ عرض کردم بله! آنگاه با خوشرویی سعی کردند بفهمند چقدر موجودی دارم اما من ادامه ندادم تا اسرار آیت الله شاهرودی حفظ شود. کاش مرحوم آیت الله طاهری هم حضور داشتند. خدا رحمتشان کند. خواب و خیالشان هم شیرین است.برچسبها: خواب
+نوشته شده در دوشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۴:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی
در امالی شیخ طوسی آمده است که پیغمبر فرمود: هرکس به من نسبت دروغ بدهد جایگاهش آتش جهنم است. داستان جعلی طفلی را شنیدهاید که خرما میخورد. میگویند مادرش او را محضر پیغمبر برد تا حضرت نصیحتش کند اما چون پیغمبر خودش خرما خورده بود نصیحت را به فردا موکول کرد. خرما برای طفل مضر است چرا پیغمبر تناول نکند؟ پزشک نسخه را برای بیمار تجویز میکند یا برای خودش؟ خودش که بیمار نیست! این داستان جعلی اصلا سند ندارد. دروغی است که به پیغمبر نسبت دادهاند. نتیجهاش آن است که مانع نصیحت کردن و نصیحت شنیدن میشود. دینتان را از علما بگیرید تا گمراه نشوید. مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ [اینجا]
چرا حرفی میزنید که عمل نمیکنید؟ این آیه در بارۀ کسانی است که به پیغمبر وعدۀ شرکت در جهاد میدادند اما وقتی حکم جهاد صادر میشد با بهانهتراشی و عذرخواهی خلف وعده میکردند. مخنث به از مرد شمشیرزن/که روز وغا سر بتابد چو زن [سعدی] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (صف ۲) كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ (صف ۳)
امیرالمؤمنین (ع) در بستر شهادت است. میفرماید: ديروز همراه شما بودم، امروز موجب عبرت شما هستم و فردا از شما جدا مىشوم. از بیوفایی دنیا عبرت بگیرید که چگونه مرد میدانهای نبرد در بستر شهادت قرارد میگیرد و از دنیا میرود! علی اوج میگیرد! أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُکُمْ وَ الْیَوْمَ عِبْرَهٌ لَکُمْ وَ غَداً مُفَارِقُکُمْ [اینجا]
منافقین دین خدا را مسخره میکردند. خداوند فرمود: پیغمبرم اگر هفتاد بار هم برایشان استغفار کنی من آنها را نمیبخشم. منافقین سرکشی کردند. سرکشی فسق است. فسقشان به کفر انجامیده است. کافر قابلیت آمرزش ندارد. فسق مانع هدایت است و کفر مانع مغفرت! لابد به همین خاطر است که میفرمایند تجری نکنید. دی حریفی گفت حافظ میخورد پنهان شراب ای عزیز من گناه آن به که پنهانی بود إسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ۗ وَاللهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (توبه ۸۰)
حضرت نوح (ع) دعا میکند خدایا کسانی را ببخش که با ایمان واردم خانهام شدند. این همان آیهای است که در نماز فرزند برای پدر و مادر خوانده میشود. صاحب تفسیر اطیب البیان میفرماید: در اینجا حضرت نوح نمیخواهد به زن و فرزندش دعا کند! رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ لَاتَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا (نوح ۲۸)
در امالی شیخ طوسی آمده است پیغمبر به عیادت بیماری رفت که آرزوی مرگ میکرد. رسول خدا فرمودند: آرزوی مرگ نکن تا با طولانی شدن عمرت اگر نیکوکاری به نیکیهایت افزوده شود و اگر گناهکاری فرصت آمرزش پیدا کنی! لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ [اینجا]
گناهكار در قيامت تلاش میکند تا گناه خود را به گردن ديگران بيندازد. گاهى مىگويد دوست بد منحرفم كرد، گاهى مىگويد رهبر فاسد فاسدم كرد، گاهى هم میگوید شيطان گمراهم کرد. شيطان مىگويد من فقط وسوسه کردم اما بر شما تسلط نداشتم تا اختیارتان را بگیرم. شما اختیار داشتید گناه نکنید. چرا به حرف من گوش دادید؟ مبحث اختیار بسیار شیرین است. ...وَ مَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ... (ابراهیم ۲۲)
نمیشود من به یاد خدا باشم و خدا به یاد من نباشد. میشود؟ اگر روز دنبال شب است شب هم دنبال روز است والا گردش شب و روز پدید نمیآید. روز بر شب عاشق است و مضطر است چون ببینی شب بر او عاشقتر است اگر تشنه دنبال آب میگردد آب هم دنبال تشنه میگردد. تشنگان گر آب جویند در جهان آب هم جوید به عالم تشنگان به یاد علما باشید تا علما به یادتان باشند. به یاد اولیا باشید تا اولیا به یادتان باشند. به یاد انبیا باشید تا انبیا به یادتان باشند. به یاد خدا باشید تا خدا به یادتان باشد. فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لَاتَكْفُرُونِ (بقره ۱۵۲)
امروز خواب دیدم در کلاس درس علامه طهرانی شرکت کردهام. علامه در عبارتی از کتاب فرمودند اگر کسی شماره ملی نداشته باشد شهروند نیست. دوتا اشکال به ذهنم رسید. یکی اینکه چرا این عبارت به صورت نفی است و ایجاب نیست؟ دوم اینکه اصلا تعریف شهروند به کد ملی نیست. خواستم اشکال کنم که از خواب بیدار شدم.برچسبها: خواب
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۰:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی
از شاگردان آیت الله خویی بود. آیت الله شهریۀ جداگانهای به او میداد. گرجی پس از مدتی گواهی اجتهاد را از آیت الله گرفت و به ایران بازگشت. حضور او در محافل دانشگاهی موجب شد لباس روحانیت را کنار بگذارد. این مسئله برای آیت الله چنان دشوار بود که معظمله گریه کرد اما گریۀ استاد هم نتوانست گرجی را به حوزۀ علمیه بازگرداند. اشکال ندارد؟ اگر اشکال ندارد چرا آیت الله گریه میکند؟ شباب به دانش گذشت و شیب به جهل کتاب عمر مرا فصل و باب پیش و پس است روی سخنم با کسانی نیست که فرق عمامه با کلاه شاپو را نمیدانند. یاد استادم افتادم که میفرمود: بعضیها با شهریۀ امام زمان گردن کلفت میکنند و با گردن کلفتی در مقابل امام زمان میایستند. گرجی میگفت: وعظ وظیفه همگان است، هجر وظیفۀ همسر است و ضرب وظیفۀ قاضی!
میر سید شریف علامه گرگانی، استاد حافظ بود. هرگاه شاگردان در مجلس درس علامه شعر میخواندند، علامه میگفت: بهجای این تُرّهات به فلسفه و حکمت بپردازید. اما وقتی حافظ میآمد، علامه میپرسید بر شما چه الهام شده است؟ حافظ غزل خود را میخواند. شاگردان پرسیدند این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع میکنید اما به شعر حافظ رغبت نشان میدهید؟ علامه میگفت: شعر حافظ الهام است. عرفان حافظ، مرتضی مطهری، صفحه ۲۵، برداشت آزاد [اینجا]
شیخ بهایی از دانشمندان بزرگ شیعۀ قرن دهم و یازدهم هجری است که در حرم علی بن موسی الرضا (ع) مدفون است. کتاب فوائدالصمدیه را برای برادرش عبدالصمد نوشت. در حاشیۀ این کتاب نام محشی به صورت اختصار آمده است که ما آن را سیدک میخواندیم. بعدها فهمیدیم سیدک نیست و سید علیخان کبیر است! سید علیخان کبیر از علمای شیعه قرن دوازدهم هجری است. ریاض السالکین در شرح صحیفه سجادیه از آثار مهم اوست. نسبش با ۲۶ واسطه به زید بن علی میرسد و پیکرش در حرم شاهچراغ مدفون است. [اینجا]
جنگ تبوک است. آخرین جنگ پیغمبر! مسلمانان باید مسافت زیادی را در هوای گرم تابستان بپیمایند. گاه غذای رورانۀ یک مسلمان فقط نصف عدد خرماست. هر چندنفر از یک چارپا استفاده میکنند بنابراین ناچارند مسافت زیادی را پیاده بروند. گاه شدت تشنگی به حدی میرسد که همان اندک شتران را نحر میکنند تا مسلمانان تشنه با رطوبت اَمعا و احشای آنها خود را از مرگ برهانند. در این شرایط رسول خدا فرمان جهاد میدهد اما بعضی از اصحاب ضعیف الایمان همراه منافقین بهانه میآورند که هوا گرم و راه دراز و فصل برداشت میوه است. خداوند میفرماید: شما را چه شده است که به زمین چسبیدهاید؟ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ (توبه ۳۸)
مجاهدین راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری نمیترسند. چرا سرزنش دیگران شما را مضطرب میکند؟ این دیگران چه کسانی هستند؟ کسانی که از قِبل تهدید و باجخواهی و هرزهدهانی و بیسوادی نان میخورند؟ هیچ میدانید هزینۀ این بیسوادی را باسوادها پرداخت میکنند؟ چرا دلتان میخواهد حتّی مخالفان اندیشه و آرمانتان شما را خالصانه بستایند؟ عزیز من! هرکس کار خوب میکند، در معرض خشم کسانی است که کار خوب نمیکنند. حتی اگر شما یک صفحه کتاب مطالعه کنید باید در انتظار سنگباران همۀ کسانی باشید که حال مطالعه ندارند و عاشق توقف و ایستایی و سکونند. از سرزنش نترسید. ملامت از دل سعدی فرو نشوید عشق سیاهی از حبشی چون رود که خود زنگ است يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ لَايَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ (مائده ۵۴)
بگویم چه کسانی زیانکارترین مردم هستند؟ کسانی که در زندگی دنیا تلاش کردند اما نتیجهاش گم شد. چرا گم شد؟ چون کارشان باطل بود اما خیال میکردند حق است. امیرالمؤمنین (ع) یکی از مصادیق این آیه را اهل کتاب و دیگری را خوارج میداند. خوارج در جنگ نهروان مقابل امام ایستادهاند و خیال میکنند دین دارند. چنانکه آب را از سرچشمه، دارو را از داروخانه و گل را از گلفروشی میگیرید، دین را از علما، ففه را فقها و عرفان را از عرفا بگیرید تا کجراه نروید به گمان اینکه مستقیم است. گاهی انسان خیال میکند دامن معشوق را گرفته است در حالی که باد در چنگ دارد. به یادگار کسی دامن نسیم صبا گرفتهایم و دریغا که باد در چنگ است قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا (کهف ۱۰۳) الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا (کهف ۱۰۴)
خداوند میفرماید پیغمبرم! اگر مردم با تو قهر کردند، ناز نکش؛ بگو خدا مرا کفایت میکند. کدام مردم با پیغمبر قهر کردند؟ همین مردم صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَرجِعونَ!؟ با کدام پیغمبر قهر کردند؟ پیغمبری که از جنس خودشان است؟ پیغمبری که از رنج آنها رنج میبرد؟ پیغمبری که برای هدایتشان اصرار میکند؟ پیغمبری که با مؤمنین مهربان است؟ با همین پیغمبر قهر کردند؟ شرمشان باد که با پیغمبر بودن سعادت میخواهد! لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ (توبه ۲۸) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (توبه ۲۹)
امام حسن عسکری (ع) فرمودند: هرکس با خدا انس بگیرد از مردم وحشت میکند. اهل دنیا دوست دارند سرشان شلوغ باشد. مجالس مختلف و مختلط شاد داشته باشند. شب نشینی بروند و با این و آن صحبت کنند. اگر تنها باشند، وحشت میکنند. اما اهل الله با خلوت انس میگیرند و از مردم وحشت دارند. به مرحوم علامه طهرانی گفتند در منزلتان را باز کنید، مردم رفت و آمد کنند، حرفهای متفرقه بزنند تا حالتان خوب شود. علامه فرمودند: اتفاقا حالم از دیدن بعضیها بد میشود. چه کسی میداند که علامه اوج گرفته است!؟ مردان خدا بلبلانی هستند که فقط از دیدن گل لذت میبرند و هرچه غیر از گل را خار میبینند. غرض از بودن باغ است همين ديدن گل ورنه هر شوره زمينی که بود پر خار است چمن و غير چمن هر دو بر آن مرغ بلاست که غم هجر گلی دارد و در آزار است خود چه فرق است از آن خار که بر چوب گل است تا از آن خار که پرچين سر ديوار است [وحشی] مَن أنِسَ باللهِ اسْتَوحَشَ مِن النّاسِ [اینجا]
حکماء در فلسفه قاعدهای دارند که میگویند: هیچ موجودی به موجود دیگر معرفت پیدا نمیکند مگر اینکه چیزی از آن موجود در او باشد. من به اندازهای میتوانم خدا را بشناسم که خصوصیاتی از خدا در من وجود داشته باشد. البته... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ... (شوری ۱۱) شنیدستم که هر کوکب جهانی است/جداگانه زمین و آسمانی است [نظامی] زمین در جنب این افلاک مینا/ چو خشخاشی بود در قعر دریا تو خود بنگر کزین خشخاش چندی/ بسا که بر غرور خود بخندی [عطار] لا يَعْرِفُ شَيْءٌ شَيْئًا إلاّ بِما هُوَ فيهِ مِنْهُ [اینجا]
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: طالب علم و طالب دنيا دو گرسنهای كه هرگز سير نمىشوند. یاقوت حَمَوی در معجم الاُدباء از فقیه وَلْوالِجی نقل میکند که ابوریحان بیرونی در بستر مرگ بود. من به عیادتش رفتم. ابوریحان با همان حال مسئلهای پرسید. گفتم اکنون چه جای سوال است؟ گفت: جواب مسئله را بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم؟ من جواب مسئله را گفتم و به سوی خانه برگشتم. در بین راه بودم که شیون از خانهاش برخاست. [اینجا] وَ قَالَ عليه السلام: مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ؛ طَالِبُ عِلْمٍ، وَ طَالِبُ دُنْيَا [حکمت ۴۵۷]
همسر یا دخترش؛ میگوید: من گریه میکردم. پدرم پرسید: چرا گریه میکنی؟ گفتم: چرا گریه نکنم؟ تو در بیابان میمیری و من تنها میمانم. حتی پارچهای برای کفنت ندارم. فرمود: گریه نکن! پیغمبر این روزگار را به من خبر داده است. دخترم! وقتی مردم عبایم را روی بدنم بکش؛ مدتی صبر کن؛ کاروان شیعیان از اینجا عبور میکنند. آنها سعادت دارند مرا کفن و دفن کنند. دختر ابوذر میگوید: پدرم از دنیا رفت. عبایش را روی بدنش کشیدم، تا دلم میخواست برایش گریه کردم. در این هنگام کاروانی از شیعیان آمدند که به سوی عراق میرفتند. مرگ پدرم را به آنها اعلام کردم. عبدالله بن مسعود و حُجربن عدی و مالک اشتر همراه با جوانان انصار از شترها پایین آمدند. خیمهای نصب کردند، بدن پدرم را غسل دادند، کفن کردند و به خاک سپردند. صاحب کتاب استیعاب میگوید ابوذر در حال احتضار با همسرش ام ذرّ سخن گفت. [اینجا] صاحب تفسیر قمی میگوید ابوذر در حال احتضار با دخترش سخن گفت. [اینجا] البته شیخ طوسی، علامه حلی، شیخ طبرسی، ابن شهر آشوب و اکثر بزرگان پیشین به تفسیر قمی اعتماد کردهاند اما آقا بزرگ تهرانی تمامی کتاب موجود را از علی بن ابراهیم نمیداند و محمد هادی معرفت انتساب این تفسیر را به علی ابن ابراهیم نمیپذیرند. [اینجا]
امام سجاد علیه السلام در مناجات شاکین از چشمان مبارک خود نزد خدا شکایت میکند. عرض میکند خدایا چشمم از گریه خشک شد اما هنوز به مناظر شادیبخش دنیا نگاه میکند. چرا امام به خدا شکایت میکند؟ لابد زورش به نفسش نمیرسد. اگر میرسید که شکایت نمیکرد. اما از کدام نفس شکایت میکند؟ اگر میخواهید بدانید امام از کدام نفس شکایت میکند نامۀ مرحوم سید احمد کربلایی را بخوانید. مرحوم کربلایی یک چشمش نابینا بود. در نامهای به شیخ محمد حسین غروی اصفهانی نوشت: دوست دارم چشم دیگرم نیز کور شود تا جز جمال او چیزی نبینم. چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان که رخ چو آفتابش بکشد چراغها را إِلٰهِى إِلَيْكَ أَشْكُو قَلْباً قاسِياً مَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً وَ بِالرَّيْنِ وَ الطَّبْعِ مُتَلَبِّساً وَ عَيْناً عَنِ الْبُكاءِ مِنْ خَوْفِكَ جامِدَةً وَ إِلىٰ ما تَسُرُّها طامِحَةً ...
پیغمبر فرمود: ابوذر! تو تنها زندگی میکنی، تنها میمیری، تنها برانگیخته میشوی و تنها بهشت میروی! عاشق شدهای ای دل سودات مبارک باد/از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور/تا مُلک مَلک گویند تنهات مبارک باد ای پیشروِ مردی امروز تو برخوردی/ای زاهد فردایی فردات مبارک باد کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد/حلوا شدهای کلی حلوات مبارک باد يَا أَبَا ذَرٍّ تَعِيشُ وَحْدَكَ وَ تَمُوتُ وَحْدَكَ وَ تُبْعَثُ وَحْدَكَ وَ تَدْخُلُ الْجَنَّةَ وَحْدَكَ [تفسیر قمی]
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: با مردم چنان معاشرت كنيد كه اگر بمیرید بر شما بگریند و اگر بمانید مشتاقتان باشند. این سخن کسی است که دشمنانی همچون ناکثین و قاسطین و مارقین دارد. ناکثین که بزرگانشان طلحه و زبیر بودند عهد شکستند و جنگ جمل به راه انداختند. قاسطین که معاویه و پیروانش بودند ستم کردند و جنگ صِفّین به راه انداختند. مارقین از دین برگشتۀ خوارج نهروانی در جنگ صفین امام را به قبول حکمیت واداشتند اما وقتی ابوموسی فریب خورد حکمیت را گناه دانستند و از علی خواستند توبه کند! خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ [حکمت ۱۰]
اتَّقُوا رَبَّكُمْ دو کلمه است؛ یکی اتَّقُوا یکی رَبَّكُمْ اتَّقُوا قهر است؛ بنده را میراند. رَبَّكُمْ لطف است؛ بنده را میخواند. خداوند میخواهد بندهاش در خوف و رجاء باشد. يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ... کشف الاسرار و عدّﺓ الابرار، رشیدالدین میبدی، برداشت آزاد [اینجا]
هنگامى كه خبر مرگ مالك اشتر را به امیرالمؤمنین دادند حضرت فرمود: مالك، چه مالكى! اگر كوه بود، کوه بلندی بود؛ اگر صخره بود، صخرۀ محكمی بود. هيچ روندهاى نمیتوانست به اوج آن قلّه برسد و هيچ پرندهاى نمیتوانست بر فراز آن پرواز کند. مَالِكٌ وَ مَا مَالِكٌ! وَ اللهِ لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً، وَ لَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً لَا يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ، وَ لَا يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ ...