ای دهندۀ عقلها فریاد رس
تا نخواهی تو نخواهد هیچ کس
هم طلب از توست و هم آن نیکوی/ما کییم اول توی آخر توی
هم بگو تو هم تو بشنو هم تو باش/ما همه لاشیم با چندین تراش...
یاد ده ما را سخنهای رقیق/که تو را رحم آورد آن ای رفیق
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن/مصلحی تو ای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی/گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این چنین میناگریها کار توست/این چنین اِکسیرها اسرار توست...
قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش/متّصل گردان به دریاهای خویش
پیش از آن کهاین خاکها خسْفش کنند/پیش از آن کهاین بادها نسْفش کنند
گر چه چون زایل شود تو قادری/کهش ازیشان واستانی واخری
قطرهای کهاو در هوا شد یا بریخت/از خزینهٔ قدرت تو کِی گریخت...
آب و دریا جمله در فرمان توست/باد و آتش ای خداوند آن توست
گر تو خواهی آتش آبِ خوش شود/ور نخواهی آب هم آتش شود...
تو بزن یا ربّنا آب طهور/تا شود این نار عالم جمله نور...
هم طلب از توست و هم آن نیکوی/ما کییم اول توی آخر توی
هم بگو تو هم تو بشنو هم تو باش/ما همه لاشیم با چندین تراش...
یاد ده ما را سخنهای رقیق/که تو را رحم آورد آن ای رفیق
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن/مصلحی تو ای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی/گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این چنین میناگریها کار توست/این چنین اِکسیرها اسرار توست...
قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش/متّصل گردان به دریاهای خویش
پیش از آن کهاین خاکها خسْفش کنند/پیش از آن کهاین بادها نسْفش کنند
گر چه چون زایل شود تو قادری/کهش ازیشان واستانی واخری
قطرهای کهاو در هوا شد یا بریخت/از خزینهٔ قدرت تو کِی گریخت...
آب و دریا جمله در فرمان توست/باد و آتش ای خداوند آن توست
گر تو خواهی آتش آبِ خوش شود/ور نخواهی آب هم آتش شود...
تو بزن یا ربّنا آب طهور/تا شود این نار عالم جمله نور...
برچسبها: پادکست
+نوشته شده در یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۴:۲۵ ق.ظ توسط اشرفی