گرگ و بره
بر اساس داستانی از ژان دو لافنتن
برّهای از جویبار آب زلال مینوشید که سر و کلّۀ گرگی پیدا شد. گرگ دنبال بهانه بود تا برّه را بخورد. گفت: چرا پارسال به پدرم فحش دادی؟ بره گفت من شش ماه بیشتر ندارم. پارسال به دنیا نیامده بودم که به پدر جنابعالی فحش بدهم. گرگ گفت حالا این هیچ! چرا آب را گلآلود میکنی؟ بره گفت پای کوچولوی من چگونه میتواند آب رودخانه را گلآلود کند؟ تازه من از پایین پای جنابعالی آب میخورم. گرگ گفت پررو هم که شدهای! جواب میدهی؟ حمله کرد و بره را خورد.
برّهای از جویبار آب زلال مینوشید که سر و کلّۀ گرگی پیدا شد. گرگ دنبال بهانه بود تا برّه را بخورد. گفت: چرا پارسال به پدرم فحش دادی؟ بره گفت من شش ماه بیشتر ندارم. پارسال به دنیا نیامده بودم که به پدر جنابعالی فحش بدهم. گرگ گفت حالا این هیچ! چرا آب را گلآلود میکنی؟ بره گفت پای کوچولوی من چگونه میتواند آب رودخانه را گلآلود کند؟ تازه من از پایین پای جنابعالی آب میخورم. گرگ گفت پررو هم که شدهای! جواب میدهی؟ حمله کرد و بره را خورد.
برچسبها: پادکست
+نوشته شده در دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی