دلم که میگیرد مجیر میخوانم
سُبْحَانَكَ يَا اللهُ تَعَالَيْتَ يَا رَحْمَانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجِيرُ
کمکم گناهانم از ذهنم عبور میکند. گناهانی که ریشه در شرک دارد.
شرک، شرک، شرک!
دانههای مروارید اشکهایم را به نخ میکشم. وقتی به صد و یکی رسید، نخ را گره میزنم. شروع میکنم به استغفار! أَسْتَغْفِرُٱللهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ! اما مگر معصیتهای من با یک دور تسبیح پاک میشود؟ تا نگاهم کردی گناه کردم. گفتی توبه کن نکردم. گفته بودی شما را نیافریدم مگر برای عبادت اما من گناه کردم! نعمت دادی و شکر نگفتم. سالم بودم و سجده نکردم. باز هم روزیام را قطع نکردی! از تو شکایت کردم اما نگاهم کردی و خندیدی! ناشکرتر از من نیافریدی نه؟
مولای من! معصیتهایم بسیار است اما تو بخشندۀ مهربانی! جز تو چه کسی میتواند مرا ببخشد؟
الهی!
دردهایی هست که نمیتوان گفت جز با تو! اشکهایی که نمیتوان ریخت جز با تو! زخمهایی که نمیتوان مداوا کرد جز با تو! تنهاییهایی که نمیتوان پر کرد جز با تو! درهایی که نمیتوان گشود جز با تو!
سُبْحَانَكَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ...
کمکم گناهانم از ذهنم عبور میکند. گناهانی که ریشه در شرک دارد.
شرک، شرک، شرک!
دانههای مروارید اشکهایم را به نخ میکشم. وقتی به صد و یکی رسید، نخ را گره میزنم. شروع میکنم به استغفار! أَسْتَغْفِرُٱللهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ! اما مگر معصیتهای من با یک دور تسبیح پاک میشود؟ تا نگاهم کردی گناه کردم. گفتی توبه کن نکردم. گفته بودی شما را نیافریدم مگر برای عبادت اما من گناه کردم! نعمت دادی و شکر نگفتم. سالم بودم و سجده نکردم. باز هم روزیام را قطع نکردی! از تو شکایت کردم اما نگاهم کردی و خندیدی! ناشکرتر از من نیافریدی نه؟
مولای من! معصیتهایم بسیار است اما تو بخشندۀ مهربانی! جز تو چه کسی میتواند مرا ببخشد؟
الهی!
دردهایی هست که نمیتوان گفت جز با تو! اشکهایی که نمیتوان ریخت جز با تو! زخمهایی که نمیتوان مداوا کرد جز با تو! تنهاییهایی که نمیتوان پر کرد جز با تو! درهایی که نمیتوان گشود جز با تو!
سُبْحَانَكَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ...
برچسبها: پادکست
+نوشته شده در شنبه ۸ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱:۰ ق.ظ توسط اشرفی
|