میدانم اهلیت ندارم اما بزرگان اهلیت از کجا آوردند؟ مگر تو به آنها عنایت نکردی؟ به من هم عنایت کن! علامۀ طباطبایی رفت نجف! مقابل حرم امیرالمؤمنین (ع) ایستاد و تقاضا کرد. سید علی قاضی آمد. فرمود: شما به امیرالمؤمنین عرض حال کردید، حضرت مرا فرستاد. خدایا دلم نجف میخواهد. دلم حرم میخواهد. دلم علامه میخواهد. دلم سید علی قاضی میخواهد. دلم حوزۀ علمیه میخواهد. دلم اقامت میخواهد. دلم قبرستان وادی السلام میخواهد. دلم بلیط رفت بیبرگشت میخواهد. از عشق من به هرسو در شهر گفتوگویی است من عاشق تو هستم این گفتوگو ندارد گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد
این خصلت منافقین است که به مؤمنین میگویند ما با شماییم، به منافقین میگویند با شماییم. عبدالله بن اُبَیْ منافق است. به ابوبکر میگوید مرحبا به یار غار! به عمر میگوید مرحبا به فاروق! به علی بن ابیطالب میگوید مرحبا به پسر عم پیغمبر! وقتی هم با دوستان منافقش خلوت میکند میگوید آنها را مسخره کردم. الله یستهزء بهم و یمدهم فی طغیانهم یعمهون! انسان سالم یک چهره بیشتر ندارد. ظاهر و باطنش یکسان است. اینها مریضاند. فزادهم الله مرضا! وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ... (بقره ۱۴)
بابویه جد اعلای شیخ صدوق است. شیخ در زمان غیبت صغرای امام زمان متولد شد. من لایحضر از آثار اوست. سال ۳۸۱ هجری درگذشت و در قبرستان ابن بابویه شهر ری به خاک سپرده شد. علامه تهرانی میفرمایند پس از هزار سال وقتی قبر او بر اثر سیل شکافته شد، دیدند بدن شیخ همچنان سالم است. من شیخ صدوق را ندیدم اما حسین پیراینده را دیدم. از اسارتگاه تکریت ۱۱ به بعقوبۀ ۱۸ منتقل شد. در اولین روز تبادل اسرا به ضرب گلولۀ عراقیها شهید شد. بدنش را همانجا دفن کردند. پس از ۱۲سال جهت تبادل شهدا وقتی قبر او را شکافتند، دیدند بدن حسین همچنان سالم است.
با پدر و مادر و برادرش زندگی میکرد. تقدیر این بود که عروس عراقیها بشود. با شوهرش رفت عراق! دیگر کسی از حالش خبر نداشت که نداشت. جنگ ایران و عراق پیش آمد و من اسیر شدم. آنجا به یاد او و خانوادهاش بودم. هم به فکر عتبۀ عالیه بودم هم به فکر پیدا کردن آسیه! جنگ تمام شد و من آزاد شدم. رفتم دیدن مادرش که در محلۀ ما بود. روی سکوی منزل ایستاده بود. وقتی چشمش به من افتاد چنان ذوقزده شد که دست و پایش را گم کرد. انگار میخواست خودش را از همانجا پایین بیندازد. می بر کف من منه بنه بر دهنم کز مستی تو راه دهان گم کردم با هم نشستیم، چای خوردیم، گفتیم و خندیدیم اما وقتی صحبت آسیه پیش آمد، گریه کرد. حالا دیگر آسیه نه پدر دارد، نه مادر دارد، نه برادر! خدا کند آنها در بهشت آسیه داشته باشند.
هانری کُربَن هر سال چهار ماه تهران میآمد. هم کار اداری داشت هم تحقیقات استشراقی انجام میداد. مرحوم علامۀ طباطبایی هفتهای دوشب هفته درمیان از قم تشریف میآوردند تهران و با ایشان جلسه داشتند. به علامه پیغام دادند جلسه را تعطیل کنند. صورت علامه سرخ شد و دستش لرزید. فرمود: من به عنوان کسی که دست به قلم گرفتم و چیزی مینویسم، تنها راهم به جهان غرب همین جلسه است. این را هم نمیتوانند ببینند! [اینجا] در شام اگر میری زینی به کسی بخشد جانت ز حسد اینجا رنج خفقان دارد [مولوی] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (۱) مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (۲) وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (۳) وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ (۴) وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (فلق ۵)
آیا وقت توبه نشده است؟ ابن خَلَّکان در وفَیاتُ الاعیان میگوید: فضیل بن عیاض راهزن بود. شبی با نیت گناه از دیوار خانهای بالا رفت. کسی قرآن تلاوت میکرد. شنید که میگفت: آیا وقت توبه نشده است؟ فضیل گفت: شده است. همانجا توبه کرد. [اینجا] فلک را سقف و بشکافیم طرحی نو در اندازیم [حافظ] أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللهِ ... (حدید ۱۶)
مثال وسیلهای برای تجسّم حقیقت است. البته گاهی گوینده در مقام تحقیر مدعیان به موجود ضعیفی مثال میزند. پروین اعتصامی به نخود و لوبیا مثال میزد. به او گفتند شاعر نخود ـ لوبیا تا در مقابل فروغ فرخ زاد تحقیرش کنند اما آنها که عمق اشعار پروین را درک میکنند میدانند قضیه از چه قرار است. خداوند شرم ندارد از اینکه به پشهای مثال بزند مؤمنین حقیقت این مثال را میدانند اما کفار خردهگیری میکنند که چرا خداوند به موجود کوچکی مثال میزند؟ إِنَّ اللهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ... (بقره ۲۶)
شیخ طوسی از علمای قرن پنجم هجری است. در رجال کشّی از امام رضا (ع) نقل میکند که فرمود: صعصعه بیمار شد. امیرالمؤمنین (ع) به عیادتش رفت. موقع خداحافظی فرمود: صعصعه! مبادا از اینکه من به عیادتت آمدم بر دیگران فخر بفروشی! عرض کرد: یا امیرامؤمنین! عیادت شما را ذخیرۀ آخرتم میدانم. چه نصیحت صریحانهای؛ چه پاسخ صمیمانهای! لَا تَتَّخِذْ عِيَادَتِي لَكَ أُبَّهَةً عَلَى قَوْمِكَ [اینجا]
قیامت که میشود منافقین در تاریکی قرار میگیرند. به مؤمنین میگویند به سوی ما نگاه کنید تا ما هم از شما نور بگیریم اما به آنها گفته میشود به دنیا برگردید و نور بگیرید. در همین حال دیواری بینشان زده میشود که اینسوی دیوار برای مؤمنین بهشت است و آنسوی دیوار برای منافقین جهنم! منافقین از جهنم صدا میزنند آیا در دنیا ما با شما نبودیم؟ میگویند بودید اما فتنه کردید. يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ (۱۳) يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ... (حدید ۱۴)
محمد بن مسعود عیاشی از مفسران قرن چهارم هجری است. عیاشی سنی مذهب بود اما شیعه شد. تفسیر عیاشی یکی از تالیفات اوست. عیاشی در تفسیر این آیه روایتی از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمودند: به خدا قسم بنیاسرائیل انبیا را با شمشیر نکشتند. بلکه با افشای اسرارشان آنها را کشتند. [اینجا] ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كٰانُوا يَكْفُرُونَ بِآيٰاتِ اللّٰهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذٰلِكَ بِمٰا عَصَوْا وَ كٰانُوا يَعْتَدُونَ
نوشتهای از مصطفی زمانی نجفآبادی است. مصطفی زمانی از دوستان شهید مفتح، شهید بهشتی و شهید حقانی بود. دوستانش در انفجار حزب جمهوری اسلامی شهید شدند. مصطفی زمانی سال ۱۳۶۹ به رحمت خدا رفت و در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد. عشق و خودکشی یکی از پنجاه اثر آن مرحوم است. من این کتاب را در مسیر جبهه خواندم؛ میان قطار! فکر نمیکردم امروز که دنبالش بگردم، پیدا نکنم. عشق و خودکشی
از یک انسان یک نسل پدید میآید. کشتن یک انسان مثل کشتن تمام مردم است چنانکه نجات یک انسان مثل نجات تمام مردم است. پیغمبر آمد تا مردم را زنده کند. دعاکم لما یحییکم! در همین راستا غزالی احیاء العلوم را نوشت تا علوم دینی را زنده کند، مطهری احیای تفکر اسلامی را نوشت تا تفکر اسلامی را زنده کند، حسینعلی راشد فضیلتهای فراموش شده را نوشت تا فضیلتها را زنده کند. نوشتند و زنده کردند. مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا
مردم با ایمان! منافقین و کفار بیگانهاند. با بیگانگان دوستی نکنید. آنها از کارشکنی در زندگی شما ذرّهای کوتاهی نمیکنند. دوست دارند شما همیشه رنج ببرید. دشمنی با شما را به زبان میآورند حتی کینهای که در دل دارند بیشتر از آن است که آشکار میکنند. ما نشانهها را گفتیم تا شما بیندیشید. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (آل عمران ۱۱۸)
پیغمبر فرمود مردم! در برابر زحمتی که برایتان کشیدم هیچگونه پاداشی از شما نمیخواهم. آنجا هم که فرمود: الا المودة فی القربی، برای این بود که دور اهلبیت بمانید تا دور نمانید. وَ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (شعرا ۱۴۵)
الان از خواب بیدار شدم. یک ربع از اذان صبح گذشته است. خواب دیدم آیت الله شاهرودی کارت بانکی خودشان را به من دادند تا از طرف ایشان در جلسهای که در گرگان تشکیل میشد شرکت کنم. در این جلسه آیت الله نورمفیدی حضور داشتند. ایشان برای کمک به موضوعات مختلف کارت میکشیدند. من هم به احترام ایشان به همان مبلغ پرداخت میکردم تا امر ایشان زمین نماند. بار آخر از روی مطایبه عرض کردم شما نگران نباشید موجودی کارت من تمام نمیشود. آیت الله با خوشحالی فرمودند مگر موجودی شما دیده میشود؟ عرض کردم بله! آنگاه با خوشرویی سعی کردند بفهمند چقدر موجودی دارم اما من ادامه ندادم تا اسرار آیت الله شاهرودی حفظ شود. کاش مرحوم آیت الله طاهری هم حضور داشتند. خدا رحمتشان کند. خواب و خیالشان هم شیرین است.برچسبها: خواب
+نوشته شده در دوشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۴:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی
در امالی شیخ طوسی آمده است که پیغمبر فرمود: هرکس به من نسبت دروغ بدهد جایگاهش آتش جهنم است. داستان جعلی طفلی را شنیدهاید که خرما میخورد. میگویند مادرش او را محضر پیغمبر برد تا حضرت نصیحتش کند اما چون پیغمبر خودش خرما خورده بود نصیحت را به فردا موکول کرد. خرما برای طفل مضر است چرا پیغمبر تناول نکند؟ پزشک نسخه را برای بیمار تجویز میکند یا برای خودش؟ خودش که بیمار نیست! این داستان جعلی اصلا سند ندارد. دروغی است که به پیغمبر نسبت دادهاند. نتیجهاش آن است که مانع نصیحت کردن و نصیحت شنیدن میشود. دینتان را از علما بگیرید تا گمراه نشوید. مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ [اینجا]
چرا حرفی میزنید که عمل نمیکنید؟ این آیه در بارۀ کسانی است که به پیغمبر وعدۀ شرکت در جهاد میدادند اما وقتی حکم جهاد صادر میشد با بهانهتراشی و عذرخواهی خلف وعده میکردند. مخنث به از مرد شمشیرزن/که روز وغا سر بتابد چو زن [سعدی] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (صف ۲) كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ (صف ۳)
امیرالمؤمنین (ع) در بستر شهادت است. میفرماید: ديروز همراه شما بودم، امروز موجب عبرت شما هستم و فردا از شما جدا مىشوم. از بیوفایی دنیا عبرت بگیرید که چگونه مرد میدانهای نبرد در بستر شهادت قرارد میگیرد و از دنیا میرود! علی اوج میگیرد! أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُکُمْ وَ الْیَوْمَ عِبْرَهٌ لَکُمْ وَ غَداً مُفَارِقُکُمْ [اینجا]
حضرت نوح (ع) دعا میکند خدایا کسانی را ببخش که با ایمان واردم خانهام شدند. این همان آیهای است که در نماز فرزند برای پدر و مادر خوانده میشود. صاحب تفسیر اطیب البیان میفرماید: در اینجا حضرت نوح نمیخواهد به زن و فرزندش دعا کند! رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ لَاتَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا (نوح ۲۸)
در امالی شیخ طوسی آمده است پیغمبر به عیادت بیماری رفت که آرزوی مرگ میکرد. رسول خدا فرمودند: آرزوی مرگ نکن تا با طولانی شدن عمرت اگر نیکوکاری به نیکیهایت افزوده شود و اگر گناهکاری فرصت آمرزش پیدا کنی! لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ [اینجا]
گناهكار در قيامت تلاش میکند تا گناه خود را به گردن ديگران بيندازد. گاهى مىگويد دوست بد منحرفم كرد، گاهى مىگويد رهبر فاسد فاسدم كرد، گاهى هم میگوید شيطان گمراهم کرد. شيطان مىگويد من فقط وسوسه کردم اما بر شما تسلط نداشتم تا اختیارتان را بگیرم. شما اختیار داشتید گناه نکنید. چرا به حرف من گوش دادید؟ مبحث اختیار بسیار شیرین است. ...وَ مَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ... (ابراهیم ۲۲)
نمیشود من به یاد خدا باشم و خدا به یاد من نباشد. میشود؟ اگر روز دنبال شب است شب هم دنبال روز است والا گردش شب و روز پدید نمیآید. روز بر شب عاشق است و مضطر است چون ببینی شب بر او عاشقتر است اگر تشنه دنبال آب میگردد آب هم دنبال تشنه میگردد. تشنگان گر آب جویند در جهان آب هم جوید به عالم تشنگان به یاد علما باشید تا علما به یادتان باشند. به یاد اولیا باشید تا اولیا به یادتان باشند. به یاد انبیا باشید تا انبیا به یادتان باشند. به یاد خدا باشید تا خدا به یادتان باشد. فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لَاتَكْفُرُونِ (بقره ۱۵۲)
امروز خواب دیدم در کلاس درس علامه طهرانی شرکت کردهام. علامه در عبارتی از کتاب فرمودند اگر کسی شماره ملی نداشته باشد شهروند نیست. دوتا اشکال به ذهنم رسید. یکی اینکه چرا این عبارت به صورت نفی است و ایجاب نیست؟ دوم اینکه اصلا تعریف شهروند به کد ملی نیست. خواستم اشکال کنم که از خواب بیدار شدم.برچسبها: خواب
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۰:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی
از شاگردان آیت الله خویی بود. آیت الله شهریۀ جداگانهای به او میداد. گرجی پس از مدتی گواهی اجتهاد را از آیت الله گرفت و به ایران بازگشت. حضور او در محافل دانشگاهی موجب شد لباس روحانیت را کنار بگذارد. این مسئله برای آیت الله چنان دشوار بود که معظمله گریه کرد اما گریۀ استاد هم نتوانست گرجی را به حوزۀ علمیه بازگرداند. اشکال ندارد؟ اگر اشکال ندارد چرا آیت الله گریه میکند؟ شباب به دانش گذشت و شیب به جهل کتاب عمر مرا فصل و باب پیش و پس است روی سخنم با کسانی نیست که فرق عمامه با کلاه شاپو را نمیدانند. یاد استادم افتادم که میفرمود: بعضیها با شهریۀ امام زمان گردن کلفت میکنند و با گردن کلفتی در مقابل امام زمان میایستند. گرجی میگفت: وعظ وظیفه همگان است، هجر وظیفۀ همسر است و ضرب وظیفۀ قاضی!
میر سید شریف علامه گرگانی، استاد حافظ بود. هرگاه شاگردان در مجلس درس علامه شعر میخواندند، علامه میگفت: بهجای این تُرّهات به فلسفه و حکمت بپردازید. اما وقتی حافظ میآمد، علامه میپرسید بر شما چه الهام شده است؟ حافظ غزل خود را میخواند. شاگردان پرسیدند این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع میکنید اما به شعر حافظ رغبت نشان میدهید؟ علامه میگفت: شعر حافظ الهام است. عرفان حافظ، مرتضی مطهری، صفحه ۲۵، برداشت آزاد [اینجا]
شیخ بهایی از دانشمندان بزرگ شیعۀ قرن دهم و یازدهم هجری است که در حرم علی بن موسی الرضا (ع) مدفون است. کتاب فوائدالصمدیه را برای برادرش عبدالصمد نوشت. در حاشیۀ این کتاب نام محشی به صورت اختصار آمده است که ما آن را سیدک میخواندیم. بعدها فهمیدیم سیدک نیست و سید علیخان کبیر است! سید علیخان کبیر از علمای شیعه قرن دوازدهم هجری است. ریاض السالکین در شرح صحیفه سجادیه از آثار مهم اوست. نسبش با ۲۶ واسطه به زید بن علی میرسد و پیکرش در حرم شاهچراغ مدفون است. [اینجا]
جنگ تبوک است. آخرین جنگ پیغمبر! مسلمانان باید مسافت زیادی را در هوای گرم تابستان بپیمایند. گاه غذای رورانۀ یک مسلمان فقط نصف عدد خرماست. هر چندنفر از یک چارپا استفاده میکنند بنابراین ناچارند مسافت زیادی را پیاده بروند. گاه شدت تشنگی به حدی میرسد که همان اندک شتران را نحر میکنند تا مسلمانان تشنه با رطوبت اَمعا و احشای آنها خود را از مرگ برهانند. در این شرایط رسول خدا فرمان جهاد میدهد اما بعضی از اصحاب ضعیف الایمان همراه منافقین بهانه میآورند که هوا گرم و راه دراز و فصل برداشت میوه است. خداوند میفرماید: شما را چه شده است که به زمین چسبیدهاید؟ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ (توبه ۳۸)
مجاهدین راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری نمیترسند. چرا سرزنش دیگران شما را مضطرب میکند؟ این دیگران چه کسانی هستند؟ کسانی که از قِبل تهدید و باجخواهی و هرزهدهانی و بیسوادی نان میخورند؟ هیچ میدانید هزینۀ این بیسوادی را باسوادها پرداخت میکنند؟ چرا دلتان میخواهد حتّی مخالفان اندیشه و آرمانتان شما را خالصانه بستایند؟ عزیز من! هرکس کار خوب میکند، در معرض خشم کسانی است که کار خوب نمیکنند. حتی اگر شما یک صفحه کتاب مطالعه کنید باید در انتظار سنگباران همۀ کسانی باشید که حال مطالعه ندارند و عاشق توقف و ایستایی و سکونند. از سرزنش نترسید. ملامت از دل سعدی فرو نشوید عشق سیاهی از حبشی چون رود که خود زنگ است يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ لَايَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ (مائده ۵۴)