شخصی را قرض بسیار برآمده بود. او را به نزدیک کریمی نشان دادند که در بازار به دِرَمی معامله میکرد و به حبّه ای مَکاس! بازگشت؛ خواجه به غلام اشارت کرد، کیسهای هزار دینار به وی داد. مرد را عجب آمد و گفت: آن چه بود و این چه؟ خواجه گفت: آن معاملت و این مروّت! اهمال آن بی مزد و منّت است و امهال این دور از فتوّت! [سعدی؟]
+نوشته شده در جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۸:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی
موسولینی با هیتلر هم پیمان بود. وقتی او را به دادگاه آوردند، پرسیدند اسمت چیست؟ گفت: موسولینی. همینقدر که هویتش معلوم شد، بدون هیچگونه سؤال دیگری اعدامش کردند.
ایام انزوا، خاطرات آیت الله خلخالی، جلد دوم، صفحه ۸۶، برداشت آزاد
اشتر و گاو و قچی در پیش راه
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۹:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی
وقتی جسد رضاخان را از مصر به ایران میآوردند، من به اتّفاق نواب صفوی و واحدی از فدائیان اسلام بنزین تهیه کردیم تا جسد را مقابل حرم مطهر حضرت معصومه آتش بزنیم که عملی نشد.
خاطرات آیت الله خلخالی، جلد دوم، صفحه ۸۰، برداشت آزاد
استخوانهای رضاشاهسیلی پدر نواب صفوی به وزیر دادگستری
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۸:۵۷ ب.ظ توسط اشرفی