نکات

عاشق شده‌ای ای دل سودات مبارک باد

از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور
تا مُلک مَلک گویند تنهات مبارک باد
ای پیش‌روِ مردی امروز تو برخوردی
ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد
حلوا شده‌ای کلی حلوات مبارک باد [مولوی]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی  

ای دهندۀ عقل‌ها فریاد رس

تا نخواهی تو نخواهد هیچ کس
هم طلب از توست و هم آن نیکوی/ما کییم اول توی آخر توی
هم بگو تو هم تو بشنو هم تو باش/ما همه لاشیم با چندین تراش...
یاد ده ما را سخن‌های رقیق/که تو را رحم آورد آن ای رفیق
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن/مصلحی تو ای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی/گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این چنین میناگری‌ها کار توست/این چنین اِکسیرها اسرار توست...
قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش/متّصل گردان به دریاهای خویش
پیش از آن که‌این خاک‌ها خسْفش کنند/پیش از آن که‌این بادها نسْفش کنند
گر چه چون زایل شود تو قادری/که‌ش ازیشان واستانی واخری
قطره‌ای که‌او در هوا شد یا بریخت/از خزینهٔ قدرت تو کِی گریخت...
آب و دریا جمله در فرمان توست/باد و آتش ای خداوند آن توست
گر تو خواهی آتش آبِ خوش شود/ور نخواهی آب هم آتش شود...
تو بزن یا ربّنا آب طهور/تا شود این نار عالم جمله نور...


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۴:۲۵ ق.ظ توسط اشرفی  

بیخود شده‌ام لیکن بیخودتر از این خواهم

با چشم تو می‌گویم من مست چنین خواهم
من تاج نمی‌خواهم من تخت نمی‌خواهم
در خدمتت افتاده بر روی زمین خواهم
آن یار نکوی من بگرفت گلوی من
گفتا که چه می‌خواهی گفتم که همین خواهم
آن یار نکوی من بگرفت گلوی من
آن نفسی که با خودی یار چو خار آیدت


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۹:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی  

هنگام نماز صبح

در راه مسجد جوانی دیدم که از درد فراق ناله می‌کرد و از دهانش خون می‌آمد.
چه درد آشنایی!
یار ما بی‌رحم یاری بوده است...


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۶:۵ ق.ظ توسط اشرفی  

عنقای قاف را هوس آشیانه بود

غوغای نینوا همه در ره بهانه بود
جایی که خورده بود می آن‌جا نهاد سر
دردی‌کشی که مست شراب شبانه بود [نیّر تبریزی]
بشنو الفاظ حکیم پرده‌ای


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۳:۱۲ ق.ظ توسط اشرفی  

این‌قدر گفتیم باقی فکر کن

ابن سینا می‌گوید وقتی بعضی از مشکلات پیش می‌آمد، وضو می‌گرفتم، نماز می‌خواندم، با خدا ارتباط برقرار می‌کردم، حل مشکل را از خدا می‌خواستم.
این‌قدر گفتیم باقی فکر کن/ فکر اگر جامد بود رو ذکر کن
ذکر آرد فکر را در اهتزاز/ ذکر را خورشید این افسرده ساز [1476]
اذیتم نکن حسینعلی
+نوشته شده در چهارشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱:۲۸ ق.ظ توسط اشرفی