نکات

امروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام است

امامی که جاسوسان بنی‌ امیه تا خلوت خانه‌اش محرم شده‌اند تا او را تحت نظر بگیرند. حضرت با زهر همسرش مسموم می‌شود. مروان حاکم مدینه است. اجازه نمی‌دهد امام در خانۀ پیغمبر دفن شود. خانه‌ای که ارث پیغمبر به دخترش فاطمۀ زهراست و فاطمه مادر امام حسن است.
لكِ التسعُ من الثُمن و بالكل تصرفتِ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در جمعه ۳۱ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱:۳۶ ق.ظ توسط اشرفی  

امروز رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است

فاطمه سر بر صورت پدر خم می‌کند و شعری از جناب ابوطالب در مدح او می‌خواند.
وَ أَبْيَضَ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ
پیغمبر چشم می‌گشاید، دخترم شعر مخوان؛ قرآن بخوان...
بخوان وَ مَا مُحَمّدٌ إلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرّسُلُ أفَإنْ مَاتَ أوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أعْقَابِكُمْ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در جمعه ۳۱ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱:۸ ق.ظ توسط اشرفی  

همام بن شریح

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام خواست تا صفات متقین را برایش بیان کند. امام پاسخ کوتاهی داد.
يَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ
اما همام قانع نشد و اصرار کرد. امام حدود صدتا از صفات متقین را بیان کرد. هرچه امام نشانه‌های بیشتری می‌شمرد ضربان قلب همام تندتر می‌شد. ناگهان تاب نیاورد و قالب تهی کرد.
فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ...
همام متقین به‌راستی سخن می‌گویند، به اقتصاد لباس می‌پوشند و با تواضع راه می‌روند...


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی  

آرام باش

بگذار خدا خدایی کند. دنیا ظرفیت پاداش ندارد. به حسین در مفابل شهادتش چه بدهد؟ به پدرش علی در برابر رنجی که کشید چه بدهد؟ فقط گاهی نشانه‌ای نشانت می‌دهد تا ببینی آن رخ تابنده را ...
یا سبو یا خم می یا قدح باده کنند
یک کف خاک در این میکده ضایع نشود


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۴ ق.ظ توسط اشرفی  

یقولون هو اذن

منافقین پیغمبر را اذیت می‌کردند و گاهی عذر می‌آوردند. پیغمبر از روی حلم عذر آن‌ها را می‌پذیرفت اما منافقین می‌گفتند: پیغمبر خوش‌باور است و به سادگی فریب می‌خورد. خداوند می‌فرماید: خوش باور باشد که برای شما بهتر است.
قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲:۳ ب.ظ توسط اشرفی  

عثمان بن مظعون

زمانی که از دنیا رفت پیغمبر سخت گریست و جنازه‌اش را بوسید. زنی از انصار گفت: عثمان بهشت گوارایت! پیغمبر با نگاهی غضب‌ آلود فرمودند: از کجا می‌دانی؟ عرض‌ کرد: از اینکه همنشین شما بود. رسول خدا فرمودند: من هم نمی‌دانم خدا با من چه خواهد کرد.
انی رسولُ الله و ما ادری ما یُفعلُ بی
حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی  

استعجال در عذاب

وقتی پيغمبر اکرم مردم را از عذاب‌ بيم می‌داد، بعضی می‌گفتند: اگر عذابی در قيامت وجود دارد، به خدا بگو الآن اين عذاب را بفرستد. به جای اين‌که بگويد: خدايا حقیقت را به ما بنمایان، می‌گويد: سنگ بر سر ما ببار!
فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۳:۱۷ ق.ظ توسط اشرفی  

جواب مردم به حضرت نوح علیه السلام

حضرت نوح عرض کرد خدایا من شب و روز مردم را به سوی تو دعوت کردم. رَبِّ إنّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَيْلًا وَ نَهَاراً در این نهصد و پنجاه سال، مردم دوتا جواب به حضرت دادند. یکی اینکه انگشت در گوششان کردند تا صدای حضرت را نشنوند؛ دوم اینکه لباس بلندشان را به سر و صورت کشیدند تا چهرۀ پیغمبر خدا را نبینند.
جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۹:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی  

گرگ و بره

بر اساس داستانی از ژان دو لافنتن
برّه‌ای از جویبار آب زلال می‌نوشید که سر و کلّۀ گرگی پیدا شد. گرگ دنبال بهانه‌ بود تا برّه را بخورد. گفت: چرا پارسال به پدرم فحش دادی؟ بره گفت من شش ماه بیشتر ندارم. پارسال به دنیا نیامده بودم که به پدر جنابعالی فحش بدهم. گرگ گفت حالا این هیچ! چرا آب را گل‌آلود می‌کنی؟ بره گفت پای کوچولوی من چگونه می‌تواند آب رودخانه را گل‌آلود کند؟ تازه من از پایین پای جنابعالی آب می‎خورم. گرگ گفت پررو هم که شده‌ای! جواب می‌دهی؟ حمله کرد و بره را خورد.


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی  

شق القمر

مشرکان از پیغمبر خواستند شق القمر کند. پیغمبر با اشاره‌ای ماه را دونیم کرد، سپس به حالت اول برگرداند. اما مگر مشرکان ایمان آوردند؟ گفتند: سحر است.
ای همه هستی ز تو پیدا شده/خاک ضعیف از تو توانا شده
ظلمتیان را همه بی نور کن/جوهریان را ز عرض دور کن...
تا به تو اقرار خدایی دهند/بر عدم خویش گواهی دهند


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی  

غیرت الهی

به این معناست که خداوند نمی‌گذارد گوهر‌های گران‌قیمت این جهان به دست غیر بیفتد. در نتیجه آدمیانی که نمی‌خواهند هزینه‌ بپردازند یک عمر در کثرت زندگی می‌کنند، بدون این که وحدت پنهان در زیر کثرت را ببینند. کثرت مثل کف روی آب است که باید آن را کنار زد تا به وحدت آب رسید.
کف دریاست صورت‌های عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۱ ق.ظ توسط اشرفی  

قیس بن مسهر صیداوی

نامه‌رسان امام حسین علیه السلام بود. حصین بن نمیر او را دستگیر کرد و به ابن زیاد تحویل داد. ابن زیاد او را زندانی کرد اما مردم را فریب داد و گفت قیس در زندان ابن زیاد نیست در دربار ابن زیاد است. می‌خواهد در جمع مردم علیه حسین بن علی سخن بگوید. یاران امام حسین باور نمی‌کنند اما در بین مردم پراکنده شدند تا اگر قیس کلمه‌ای علیه امام بگوید با اشارۀ سلیمان بن صرد خُزاعی او را از پا درآورند. قیس مقابل مردم ایستاد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم! مولایم حسین به کوفه می‌آید؛ او هرگز با یزید بیعت نخواهد کرد. مردم به وجد آمدند و ابن زیاد به خشم! خشمی که باعث شد قیس را از بالای بام قصر پایین بیندازد.
فَمِنهْم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَ مِنهْم مَن يَنتَظِرُ...


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۶:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی  

صد سال پیش شیخ فضل الله نوری را به دار کشیدند

فضای کشور را چنان غبارآلود کردند تا کسی حقیقت نبیند.
در نتیجه مردم شهر کف‌زنان و شادی‌کنان عالمشان را بالای دار بردند.
حتی به دروغ نوشتند فرزند شیخ پای چوبۀ دار پدر کف می‌زد.
اما حقیقت آن است که فرزند شیخ زیر درخت چنار گریه می‌کرد.
دودی است در این خانه که کوریم ز دیدن
چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۳:۱۸ ق.ظ توسط اشرفی  

ناقه حضرت صالح را یک نفر کشت

اما عذاب خدا بر یک قوم نازل شد.
قومی که ناقه نکشتند اما به کشتن ناقه راضی بودند.
که اگر راضی نبودند شاید آن یک نفر ناقه نمی‌کشت.
فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (هود ۶۷)


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۳:۱۷ ق.ظ توسط اشرفی