نکات

برای اسبشان پالان نمی‌دوزم

کربلایی سلیمان پالان دوز بود. هروقت مازیاران می‌آمد منزل پدربزرگ اطراق می‌کرد. روزها منزل مردم می‌رفت و برای اسبشان پالان می‌دوخت، شب‌ها برمی‌گشت. آن روز به محله‌ای رفت و زود برگشت. پدربزرگ پرسید: چرا برگشتی؟ کربلایی سلیمان با صدای رسا گفت: مردم این محل نماز نمی‌خوانند. به خدا قسم برای اسبشان پالان نمی‌دوزم!
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۸:۶ ب.ظ توسط اشرفی