نکات

عبیدالله بن حر جعفی

روز اول محرم است. امام حسین(ع) در قصر بنی مُقاتل منزل کرد. قصر بنی مُقاتل آخرین منزلگاه مکه به کربلاست. امام کسی را به خیمۀ عبیدالله بن حر جُعفی فرستاد تا از او بخواهد به دیدار امام بیاید. عبیدالله عذر آورد. امام به خیمه عبیدالله رفت و از او یاری خواست. عبیدالله به جای جانش را در اختیار امام قرار دهد باز هم عذر آورد و اسب و شمشیرش را در اختیار حضرت گذاشت. امام فرمود: من به اسب و شمشیر تو نیاز ندارم. حالا که دعوتم را نپذیرفتی دور باش تا استغاثه‌ام را نشنوی!
پیام امام خمینی به گورباچف
دعوت امام حسین از زهیر
من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین
+نوشته شده در جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی  

مسلم بن عقیل

مُسْلِم بن عَقیل بن ابی طالب داماد امام علی بود. امام علی عمو و پدر همسرش بود. رقیه دخترعمو و همسرش بود. امام حسین پسرعمویش بود. مسلم سفیر امام حسین در کوفه بود. با نصب عبیدالله به حکومت کوفه، مردم از اطاف مسلم پراکنده شدند.
آغاز حرکت و گرفتاری در راه
مسلم بن عقیل در ۱۵ رمضان سال ۶۰ قمری از مکه خارج شد. ابتدا به مدینه رفت و از آنجا همراه با دو راهنما، از بی‌راهه به سوی کوفه رهسپار شد که به نظر می‌رسد برای مخفی ماندن حرکتش به کوفه بوده است. آنها در بیابان راه را گم‌کردند و دچار بی‌آبی و تشنگی شدند. در این واقعه دو راهنما درگذشتند و خود مسلم نجات پیدا کرد و خود را به آبادی‌ای رساند و پیکی را نزد امام حسین(ع) فرستاد و واقعه را شرح داد و با اشاره به اینکه این پیش آمد را به فال بد گرفته، از ایشان خواست که او را از ادامه راه منصرف کند اما امام دستور به ادامه راه داد.
مسلم در کوفه
مسلم در ۵ شوال به کوفه رسید و در خانه مختار بن ابی عبید ثقفی و بنابر برخی روایات در خانه مسلم بن عوسجه ساکن شد. شیعیان به محل اقامت مسلم رفت و آمد می‌کردند و مسلم نامه امام حسین(ع) را برای آنها می‌خواند. [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴ ب.ظ توسط اشرفی  

لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّهَ قاطِبَهً

+نوشته شده در شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۳ ق.ظ توسط اشرفی  

ورود شمر به کربلا

چند روز قبل از تاسوعا عمربن سعد نامه ای به عبیدالله نوشت تا با امام حسین نجنگد اما شمر آنجا بود عبیدالله را به جنگ ترغیب کرد. عبیدالله نامه ای به عمربن سعد نوشت اگر امام تسلیم نشد حضرت را به شهادت برساند. به شمر هم گفت اگر عمربن سعد نپذیرفت گردنش را بزن و خودت فرمانده لشکر باش! شمر پیش از ظهر تاسوعا به کربلا رسید و نامه را به عمربن سعد داد. عمربن سعد نتوانست از حکومت ری بگذرد. فرمانده لشکر ماند و شمر را فرمانده پیاده نظام لشکر کرد.
+نوشته شده در شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی  

نفرین امام حسین به زرعه

امام حسین زُرعة بن ابان بن دارِم را نفرین کرد. عرض کرد: اللّهُمَّ ظَمِئهُ؛ خدایا او را تشنه بدار! زرعه به چنان عطشی مبتلا شد که با وجود آب و یخ فریادش به آسمان می‌رفت. [اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۳:۴۵ ق.ظ توسط اشرفی  

اول محرم

+نوشته شده در یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۶:۱۰ ب.ظ توسط اشرفی  

زهیر بن قین

زُهَیْر بن قَیْن بَجَلیّ، عثمانی بود. عثمانی‌ها معتقد بودند خون عثمان، گردن علی علیه السلام است و به همین دلیل دشمن حضرت بودند. زهیر نمی‌خواست با امام حسین علیه السلام مواجه شود؛ وقتی قاصد آمد و گفت امام می‌خواهند تو را ببینند، قصد نداشت برود‌ اما همسرش گفت سبحان‌الله! پسرِ دختر پیامبر تو را می‌طلبد و تو نمی‌روی؟ چنان این را محکم گفت که زهیر شرمنده شد و تصمیم گرفت نزد امام برود. ما نمی‌دانیم بین او و امام چه گذشت که وقتی برگشت، دیدند متحوّل شده و شاد و مسرور گفت: من راه خودم را پیدا کرده‌ام. نقل مشهور است که زهیر، همسرش را به کوفه بازگرداند. موقعی که می‌خواستند جدا شوند همسرش با چشمان گریان گفت: حالا که در رکاب پسر پیامبر شهید می‌شوی؛ قیامت مرا فراموش نکن!
سیری در سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۲۸، برداشت آزاد [اینجا]
دعوت امام حسین از عبیدالله بن حر جعفی
+نوشته شده در شنبه ۸ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۹:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی