از حضرت امام زين العابدين(ع) مروى است: صفيّه دختر حى بن اخطب،حرم محترم حضرت رسول(ص) حكايت كرد، وقتى حضرت پيغمبر(ص) در مسجد معتكف بودند من به ديدن او رفتم و بعد از شام از محضر آن حضرت به سوی منزل روانه شدم. آن عالىجناب قدرى همراه من آمد و تكلم مىكرد، شخصى از انصار برخورد و گذشت، حضرت فرمود: اين زن من صفيّه است. عرض كرد چه جاى اين سخن بود؟ حاشا كه من به شما ظن بد برم. حضرت فرمود: شيطان در رگ و خون بنى آدم جا دارد ترسيدم بر شما داخل شود و باعث هلاك شما شود.
ملا احمد نراقی، معراج السعادة، صفحه ۳۷۵، برداشت آزاد [
اینجا]
پیش از آنک این قصه تا مخلص رسدآیا امام میتواند بی تفاوت باشد؟
+نوشته شده در شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۷:۵۰ ب.ظ توسط اشرفی
۱۴۴۱- خرج نبىّ من الأنبياء بالنّاس يستسقون اللّٰه تعالى فإذا هو بنملة رافعة بعض قوائمها إلى السّماء فقال ارجعوا فقد استجيب لكم من أجل هذه النّملة!
پيغمبرى با مردم براى دعاى باران بيرون آمد مورچهاى را ديد كه دست خود را به آسمان بلند كرده است. گفت بازگرديد كه خدا به خاطر اين مورچه دعاى شما را پذيرفت.
نهج الفصاحة، ترجمه ابوالقاسم پاینده، صفحه ۴۵۶، برداشت آزاد [
اینجا]
انتقاد علامه فرزان به ترجمه ابوالقاسم پایندهنماز باران مرحوم سید تقی خوانساری
+نوشته شده در شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۷:۹ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۵۵ ق.ظ توسط اشرفی
بازنشستگی در اسلام به هیچ وجه پذیرفته نیست. انسان تا نفس میکشد باید کار کند. اگر توفیق پیدا کرد که کارهای فرهنگی کند، بفهمد و بفهماند، بنگارد و بخواند، طوبی له و حسن مآب؛ این حرف را چه کسی گفت؟ کسی که بیل از دستش جدا نشد تا زمان خلافت، این وجود حضرت امیر بیست و پنج سال بیل می زد، پنج سال هم شمشیر، بالأخره کار است! [
جوادی آملی]
قدیمان خود را بیفزای قدر
+نوشته شده در شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۲۸ ق.ظ توسط اشرفی
و ما بحوال قوۀ الهی در این روزگار حبیبی جز خدا و انیسی جز او نداریم. اگرچه بعضی از احبۀ ظاهری هستند ولی خلوت با خدا و انس با او لذّت دیگری دهد و وجد و طرب دیگری از او حاصل شود. پسر جان! گوشۀ خلوتی انتخاب کن و از خلق کناره بگیر که صحبتِ خلق حجاب اکبر است و بعد مشاهده جمال و جلال كن و اِشراقات و جلوات او را مطالعه بنما!
حجت هاشمی خراسانی، شرح صد و ده کلمه از امیرالمؤمنین، کلمه ۵۰، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۸:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۲۴ ق.ظ توسط اشرفی
وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ (
اعراف ۲۱)
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (
ص ۸۲)
آنجا که قسم خورد ناصح شما هستم، از بهشت بیرونشان کرد.
اینجا که قسم خورد گمراهشان میکنم چه میکند؟!
ندانست سالار خود را سپاس
+نوشته شده در شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۲۹ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۶:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۲۹ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۱۸ ق.ظ توسط اشرفی
مرحوم آخوند ملامحمد کاشی به همراه میرزا جهانگیرخان قشقایی، حوزه درس پررونقی را در اصفهان تشکیل داده بودند. این بزرگواران خصوصیات و ویژگیهای اخلاقی شبیه به هم داشتند. هیچگاه ازدواج نکردند و تمام عمرشان را به تدریس و پرورش شاگرد و سیر و سلوک گذراندند. به فاصله اندکی از دنیا رفتند. [اینجا]
شیخ عبدالجواد ادیب نیشابوریاثر ازدواج در اخلاقباید از چیزی کاست
+نوشته شده در جمعه ۲۹ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۱ ق.ظ توسط اشرفی
مارگیری رفت سویِ کوهسار/ تا بگیرد او به افسونهاش مار [
۹۷۶]
مارگیر اندر زمستانِ شدید/ مار میجُست، اژدهایی مُرده دید
[
۹۹۷]
آدمی کوهی است، چون مفتون شود؟/ کوه اندر مار، حیران چون شود؟ [
۹۹۹]
صد هزاران مار و کُه حیران اوست/ او چرا حیران شدست و ماردوست [
۱۰۰۲]
مارگیر، آن اژدها را برگرفت/ سویِ بغداد آمد از بهرِ شگفت
[
۱۰۰۳]
او ز سرماها و برف افسرده بود/ زنده بود و شکلِ مُرده مینمود
[
۱۰۰۷]
عالَم افسرده است و، نامِ او جماد/ جامد افسرده بوَد ای اوستاد
[
۱۰۰۸]
چون عصایِ موسی اینجا مار شد/ عقل را از ساکنان اِخبار شد
[
۱۰۱۰]
مُرده زین سواند و، زان سو زندهاند/ خامُش اینجا، وان طرف گویندهاند
[
۱۰۱۲]
خاک انسان،
کوه و آهن داوود،
باد سلیمان، دریای موسی،
ماه پیامبر،
آتش ابراهیم،
خاک قارون، ستون حنانه،
سنگ پیامبر، کوه یحیی، همگی جامدند.
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
[هوشیار]/ با شما نامحرمان ما خامُشیم
[
۱۰۱۹]
چون شما سوی جمادی میروید/ محرم جان جمادات چون شوید؟ [
۱۰۲۰]
این سخن پایان ندارد مارگیر/ میکشید آن مار را با صد زَحیر
[
۱۰۲۹]
جمع آمد صد هزاران خام ریش/ صیدِ او گشته چو او از ابلهیاش
[
۱۰۳۳]
آفتابِ گرمسیرش گرم کرد/ رفت از اعضایِ او اَخلاطِ سرد
[
۱۰۴۲]
بندها بگسست و بیرون شد ز زیر/ اژدهایی زشت، غُرّان همچو شیر
[
۱۰۴۷]
اژدها یک لقمه کرد آن گیج را/ سهل باشد خونخوری حَجّاج را
[
۱۰۵۱]
نَفْس اژدرهاست او کی مُرده است؟/ از غم و بی آلتی افسرده است
[
۱۰۵۳]
لاف شیخی در جهان انداختهستون حنّانهمبارزه با نفس کار خواص استعوامل کنترل غرایز انسان
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۴۰ ب.ظ توسط اشرفی
به مناسبتی خدمت امام رسیدیم؛ صحبت راجع به یک روحانی بود که تخلفی کرده بود و امام با ما مشورت میکردند که با او چگونه رفتار شود. من به ایشان مفصل گفتم که این پیروزی شما در انقلاب، محصول هزار سال آبروی روحانیت شیعه است. هزار سال آبروی شیعه متراکم شد تا به اینجا رسید. حالا بعضی از این هملباسهای ما مثل موریانهای که در یک بنایی بیفتد، دارند این آبروی هزارساله را ذره ذره میخورند و از بین میبرند. باید مراقب باشیم ما جزو آن موریانهها نباشیم.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، برداشت آزاد [
اینجا]
دفاع ابن عباس از علی (ع)بگذارید بزند تا دلش خنک شود
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
روایتی دیدم که اگر کسی هر چه دلش خواست بپوشد، هر چه دلش خواست بخورد و هر مرکوبی که دلش خواست سوار شود، این شخص نزد خدای متعال ملعون است. این شأن پولپرستهاست. اگر ما هم فلان چیز را هوس کنیم، اما حالا پول نداریم، بهمجردی که پول گیرمان آمد، فوراً برویم آن را تهیه کنیم، این شأن طلبگی نیست. شأن طلبگی این است که انسان یک زىّ متوسطی همراه با قناعت، سلامت مالی و سادگی به طور نسبی برای خودش نگه دارد.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، برداشت آزاد [
اینجا]
هر که آنجا نشیند که خواهدز دست دیده و دل هر دو فریاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
امام على (ع): اَللّهُمَّ ارْزُقنى عَقْلاً كامِلاً وَ عَزْما ثاقِبا وَ لُبّا راجِحا... [
اینجا]
امام سجاد (ع): اَللّهُمَّ ارْزُقْنى عَقْلاً كامِلاً وَ عَزْما ثاقِبا وَ لُبّا راجِحا... [
اینجا]
روحانیت دارای قداست است. مردم به من و شما که نگاه میکنند، به خاطر لباسمان، شأنمان و شغلمان، حساب خاصی برای ما باز میکنند و یک تقدسی قائلند. خیال میکنند ما دائم در حال ذکر الهی و توجه به پروردگار هستیم. البته این تصورات را نباید تقویت کرد. امام سجاد (سلاماللَّه علیه) در یکی از ادعیۀ صحیفۀ ثانیۀ سجادیه از خدای متعال شش چیز میخواهد، که یکیاش لبّاً راجحاً است. باطنم از ظاهرم بهتر باشد.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، برداشت آزاد [
اینجا]
لباس روحانیت آرم نبوت استمکن گفتمت مردی خویش فاشمیشمارم برگهای باغ راگفت وقتٌ نگفت علی الدوام
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی
لؤلؤ و مرجان اثر مرحوم محدث نوری در شرایط روضهخوانان پلۀ اول و دوم است. یعنی صد سال قبل، یک عالم حرِّ فاضلِ درس خواندهای برای پلهی اول و دوم منبر روضهخوانان شرایط قائل میشد. من عرض میکنم این شرایط، امروز هزار برابر است. شما با همهی قشرها مواجه میشوید و باید خودتان را آماده کنید. جامعهی روحانیت در مجموع با قشر عامی، با قشر تحصیلکرده، با جوانان، با پیر، با زن، با مرد، با فقیر، با غنی، با وابستگان به جناحهای مختلف سیاسی، مواجه میشود و باید برای همۀ اینها خودش را آماده کند. ببینید، چقدر سخت است!
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی
من با روحانیونی که در ادارهای مشغول کار میشوند، در حالی که پیشنماز فلان مسجد هم هستند، مخالفم؛ چون یک روز در هفته، دو روز در هفته، سه روز در هفته برای اقامهی نماز جماعت به مسجد نمیروند. میگوییم چرا؟ میگوید گرفتار شدم؛ سرم شلوغ بود. یا میرود نماز، ولی دیر میرود؛ مردم در صف جماعت منتظر نشستهاند؛ حالا آقا بعد از مدتی دوان دوان میآید؛ گاهی یک کیف سامسونت هم دستش است! من با این روش مخالفم. پیشنماز مسجد، باید مسجد را خانهی خود، جایگاه خود و ادارۀ خود بداند؛ باید وقتی وارد مسجد شد، کالسّمک فی الماء باشد.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، برداشت آزاد [
اینجا]
دکترای حوزه
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی
هیچ مرجع و هیچ روحانی را دستگاه سیاسی تعیین نمیکند، ولی امام جمعه مستثناست؛ چون امامت جمعه از شئون حکومت است و حاکم وقت باید امام جمعه را معین کند. در عین حال، امام جمعه یک روحانی است؛ شأن روحانی در درجهی اول است و شأنِ جنبهی سیاسىِ امامت جمعه در درجهی بعد قرار دارد.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
رسیدگی روحانی به مردم فقط مسئلهگویی نیست؛ در حالی که در بین ما اینطوری جا افتاده است. روحانی گرهگشایی میکند، مشورت فکری میدهد و خصومتها و اختلافات را حل و فصل میکند.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
روحانی شیعه فقط متصل به مردم و برای مردم و در شئون روحانی، در خدمت مردم است؛ لذا تغذیۀ مالی روحانیون هم از مردم است. بارها بعضی از آقایان معتبر و معروف قم به بنده گفتهاند که شما بیایید از منابع دولتی برای حوزهها یک بخشی را به عنوان شهریه جدا کنید؛ بنده سالهاست با این قضیه مخالفت کردهام. هر کدام از مسئولان روحانی هم که در کشور مشغول کارهای اجرایی هستند، در درجهی اول، روحانی هستند و در درجهی دوم، مسئول! یعنی اگر این مسئولیت را کنار بگذارند، یا از آنها بگیرند، یک روحانیاند و مشغول کار روحانیشان هستند.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی
از علمای شاهرود، مرحوم آیةاللَّه شاهرودی، مرجع تقلید، ملای محقق؛ یا مرحوم آقای آقا شیخ آقا بزرگ شاهرودی اشرفی، مردِ ملای درجۀ یک است که اگر در نجف میماند، حتماً جزو مراجع بود.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۴ ب.ظ توسط اشرفی
در زمانِ خود ما بزرگانی مثل مرحوم علامهی سمنانی از این منطقه بودند، که با اینکه ایشان در سمنان تبعید شده بود، اما در سمنان ماند و اصرار هم داشت که نام «سمنانی» را پشت سر اسم خودش بیاورد: حائری سمنانی؛ این اصرار معنادار است.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، برداشت آزاد [
اینجا]
مدتها چانهام را ندیده بودم
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۲:۴۴ ب.ظ توسط اشرفی
فریده دیبا میگفت: اینها یک مشت احمق هستند که صحبت از مساوات میکنند. مگر میشود شاه با رعیت عادی یکسان باشد؟
شاه همیشه به صحبتهای شخصیت معروفی که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حمایت از او بر زبان آورد میگفت: حتی مورچهها هم شاه دارند.
تاريخ پهلوی ۲، ما شما را آدم كرديم، علی شجاعی صائين، صفحه ۹۶، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۲:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی
در قرآن صریحاً نیامده که جهنم گودالی است که افراد را در آن میاندازند. اما مسئله آوردن جهنم در قرآن مطرح است که جهنم را میآورند. معلوم میشود که جهنّم منقول است. فرمود وقتی که همه جا را کوبیدیم، فرشتهها هم صف بستند، جهنم را میآورند.
آیت الله جوادی آملی، تفسیر سوره فجر، جلسه پنجم، دقیقه ۱۲:۳۴، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۷:۵۲ ق.ظ توسط اشرفی
إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ... (
فرقان ۱۲)
رَأَتْهُمْ یعنی جهنم آنها را ببیند نه رأوها! جهنم یک چیز روشنِ بیدارِ مُدرکی است که میبیند چه کسانی را میآورند. آنگاه
فریادش خفه میکند. خدا نکند ما از نزدیک او را ببینیم.
آیت الله جوادی آملی، تفسیر سوره فجر، جلسه پنجم، دقیقه ۱۱:۳۸، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۷:۳۲ ق.ظ توسط اشرفی
إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا (
فجر ۲۱)
این دَکًّای دوم تأکید دَکًّای اول نیست؛ [بلکه تکثیر است] یعنی آن گوشه را میکوبیم؛ این گوشه را میکوبیم؛ گوشۀ دیگر را میکوبیم؛ هر گوشه را میکوبیم! معنای إِلاّ قِیلاً سَلاَماً سَلاَماً هم همین است. صَفًّا صَفًّا هم همین است. اینجا و آنجا و هرجا فرشتهها صف بستند.
آیت الله جوادی آملی، تفسیر سوره فجر، جلسه پنجم، دقیقه ۹:۲۴، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۷:۱۵ ق.ظ توسط اشرفی
یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ (
توبه ۱۰۴)
این یَأْخُذُ یعنی چه؟ او میگیرد. یک وقت میگوییم خدا قبول میکند آن درباره توبه است؛ اما درباره صدقه فرمود میگیرد: یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ؛ وجود مبارک امام سجاد رسماً این کار را میکرد اگر صدقهای میداد اول دست خود را میبویید و میبوسید. میگفت دست من به دست بیدستی الله رسید.
آیت الله جوادی آملی، تفسیر سوره فجر، جلسه پنجم، دقیقه ۸:۱۳، برداشت آزاد [
اینجا]
صدقه دادن علامه طباطبایی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۶:۵۸ ق.ظ توسط اشرفی
در ملاقاتهای عمومی، گاهی ده گروه را برای ملاقات در نظر میگرفتیم. امام میفرمودند: چه رابطهای بین آنها وجود دارد؟ میگفتیم تقاضا زیاد است و شما مطالبی میگویید که برای همه مفید است.
امام کاری ندارند که ملاقات کنندهها چه کسانی هستند. مثلا قضیۀ گروگانهای آمریکا را در جمع نانوایان قم بیان کردند و فرمودند: کارتر باید بداند که دیگر نمیتواند رئیس جمهور شود!
سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، مصطفی وجدانی، جلد دوم، صفحه ۱۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۳۲ ق.ظ توسط اشرفی
درست است که درخت شاخ و برش بالاست و میوه میدهد؛ اما اینها فروعات آن است. اصل، سرِ درخت است؛ دهن درخت است؛ ریشۀ درخت است؛ مغز درخت است که در لجن است. درخت کجایش ترقی کرده است؟ انسانی که طبق روایات ائمۀ معصومین علیهم السلام، بیراهه رفته و از راه حرام به دست آورده است، سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْبِنَاءَ وَ الْمَاءَ وَ الطِّین فقط برجسازی میکند و به فکر ساختن مسکن و گران شدن و پول درآوردن است.
مرتّب میسازد تا چه وقت گران بشود و بفروشد! این شخص که ترقی نکرده است. کجای آن ترقی کرده است؟ فرمود: دهن و سر و مغز او در لجن است.
آیت الله جوادی آملی، تفسیر سوره فجر، جلسه پنجم، دقیقه ۶:۴۱، برداشت آزاد [
اینجا]
سلط الله علیه الماء و الطینآب در کشتی هلاک کشتی است
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی
وَ لَاتُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا... (
نساء ۵)
و اموال خود را كه خداوند آن را وسيله قوام [زندگى] شما قرار داده به سفيهان ندهيد.
و[لى] از [عوايد] آن به ايشان بخورانيد.
مرحوم منتظری، درس اخلاق ۳۰ آبان ۱۳۸۶، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۸:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی
تاریخ وفات یغما [۱۴۰۸ ه ق]
شاعر خشتمال، جواد محقق نیشابوری، صفحه ۴، برداشت آزاد [
اینجا]
فوت و وفات
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۸:۱۰ ب.ظ توسط اشرفی
آن زمانم بشناسند که یغمایی نیست
شاعر خشتمال، جواد محقق نیشابوری، صفحه ۱۵، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۳۴ ق.ظ توسط اشرفی
سر پرشور اندر نرمی بستر نمیگنجد
شاعر خشتمال، جواد محقق نیشابوری، صفحه ۹، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۳۲ ق.ظ توسط اشرفی
نام شاعر مگذارید و حرامم مکنید
شاعر خشتمال، جواد محقق نیشابوری، صفحه ۱۳، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۱۰ ق.ظ توسط اشرفی
ربیع بن خُثَیم تمام شب را با یک رکوع به پایان میرساند و چون صبح میشد، سر برمیداشت و ناله میکرد که افراد با اخلاص گوی سبقت را ربودند و ما از کاروان بازماندیم.
حبیب و محبوب، صفحه ۱۵۷، برداشت آزاد
سرّالصلوة، امام خمینی، صفحه ۹۷، برداشت آزاد [
اینجا]
زهد خواجه ربیعمناجات زیر برف زمستان
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی
ملا محمدتقی بَـرَغانی؛ در فصل زمستان مکرّر دیده میشد که در پشت بام مسجد خود در نیمۀ شب، پوستین بر دوش و عمامه بر سر میگذاشت و مشغول تضرع و مناجات بود. گاهی در حالت ایستاده دستها را به سوی آسمان بلند میکرد تا اینکه برف سراسر قامت مبارکش را سفیدپوش میکرد.
حبیب و محبوب، صفحه ۱۲، برداشت آزاد
نجوم السماء، صفحه ۴۳۳، برداشت آزاد [
اینجا]
سیمای فرزانگان، صفحه ۵۹، برداشت آزاد
رکوع ربیع بن خثیم
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱:۲۱ ب.ظ توسط اشرفی
و فی صحيحة ابن سنان عن أبی عبداللّه (ع)، قال: قلت [له]: عورة المؤمن على المؤمن حرام؟ قال: نعم؛ قلت: تعنی سِفلتيه؟ قال: ليس حيث تذهب انّما هو إذاعة سرّه!
مکاسب، شیخ مرتضی انصاری، جلد ۱، صفحه ۳۲۶، برداشت آزاد [
اینجا]
مگر طلبکار بودی؟گناه مطالبه
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۱۰ ب.ظ توسط اشرفی
ژان والژان مهمان یک پدر روحانی میشود، نیمهشب برمیخیزد، شمعدانهای نقرهای پدر روحانی مسیحی را میدزدد و میگریزد. پلیس او را دستگیر میکند و نزد پدر روحانی بازمیگرداند. اما پدر روحانی به پلیس میگوید: خودم شمعدانها را به او دادهام! اینجاست که دیوار ضخیم باورهای ژان والژان مبنی بر اینکه هیچکس در جامعه نمیتواند خوب باشد، شکاف برمیدارد و آهسته فرو میریزد. این مواجهه میان پدر روحانی و ژان والژان شاهکار کتاب بینوایان ویکتورهوگو است.
فضیلتهای فراموش شده، حسینعلی راشد، صفحه ۷۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی
ابوحنیفه، امام مذهب اهل سنت؛ که تازه از مجوسیّت به دین اسلام تشرف پیدا کرده بود، در کوفه حلوای سمنو درست کرد و خدمت شاه ولایت تقدیم داشت. حضرت فرمود: این چیست؟ عرض کرد: حلوای سمنو؛ حضرت به شوخی فرمود: نیروزنا کل یوم؛ یعنی هر روز نوروز را تجدید کنید.
پاورقی: عبارت نیروزنا کل یوم خبریه است اما بعضی آن را نورِزونا، به صیضۀ امر خواندهاند.
النضید فی شرح روضة الشهید، شیخ حسن قاروبی، جلد سوم، صفحه ۱۴۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۲۳ ق.ظ توسط اشرفی
علامات سهگانۀ تأنیث عبارتند از: تاء مربوطه، الف مقصورة و الف ممدودة
الف ممدوده در صفت مشبههای است که بر وزن افعل باشد مثل احمر و مؤنث آن بر وزن فعلاء باشد. مثل حمراء؛ در غیر اینصورت، تانیث حقیقی و قیاسی نیست. مثل عاشوراء
صرف ساده، محمدرضا طباطبایی، صفحه ۱۵۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی
اخلاق من جمیع جهات بر دیانت مقدم است! و حتی ما به حکم اخلاق امر خدا را اطاعت میکنیم. چون هم امر او اخلاقی است و هم اطاعت نکردن از او غیراخلاقی است. لذا نگویید اگر دین نبود اخلاق کجا میرفت. اخلاق هیچجا نمیرفت. اخلاق از دین نیامده است. البته اگر کسی معتقد باشد که اخلاق از دل تئوری تکامل بیرون میآید، پایش لنگ است. آن یک حرف دیگری است. اما نفس اینکه کسی به خدا معتقد نباشد به خودی خود بی اخلاقی نیست. بلکه میتواند آزادگی باشد. مبنای اخلاق عقلانیت است و عقل هم در همۀ آدمیان اعم از باخدا و بیخدا وجود دارد. [
اینجا]
عقل و کمال عقلعقل و اخلاق غیردینی
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۱۲ ق.ظ توسط اشرفی
وقتی میگوییم دین باید اخلاقی باشد، معنایش این است که باید به عقلا توجه کند. اینچنین نیست که پایش را بیرون بکشد و بگوید من با مردم و عُقلا کاریی ندارم. اصلا و ابداً اینچنین نیست. چون عقل را خداوند به آدمیان داده؛ پس احکام این عقل محترم است. و مخصوصا وقتی اغلب و اکثر عقلا بر رأیی اتفاق کردند باید مورد پذیرش دینداران هم قرار بگیرد. عقلا فقط دینداران نیستند؛ چون مدح و ذم عقلایی، بیرون از دین هم قرار دارد. لذا اخلاق بیرون از دین هم قرار دارد. [
اینجا]
عقل و کمال عقلسلوک اخلاقیافول اخلاق سروشحکم شراب در اخلاق
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۸:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی
فرزند عزیزم!
راجع به اختلافات آن دو آقا من عاجزم. نه وقت دارم، نه حال که به این حرفهای لایعنی گوش کنم. امید است انشاءالله با رسیدن اجل ختم این مطالب شود.
والسلام علیکم، پدرت
وعده دیدار، صفحه ۱۵۰، برداشت آزاد
سخن بىفايدهبه من چه به تو چه؟
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۳۱ ب.ظ توسط اشرفی
احمد عزیزم! ماها بحمدالله سلامت هستیم ولی خوشی در کار نیست. والسلام، پدرت
وعده دیدار، صفحه ۶۹، برداشت آزاد
احمد عزیزم! ماها بحمدالله تعالی مزاجاً سلامت هستیم و گرفتاریها باقی! والسلام
وعده دیدار، صفحه ۷۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی
گرفتاریها و ناراحتیها زیاد است و شما نمیتوانید از آن مطّلع شوید. و اینکه چه محذوراتی برای خانم شرعاً و عقلاً است. پشت سر هم نامه مینویسید. از آمدن ایشان مینویسید و موجب ناراحتی ایشان و من میشوید. اگر محذور نداشت آمده بودند. امید است خداوند رفع کند که با سلامتی، شماها نیایید و ایشان بیایند. والسلام، پدرت
شرعاً، معلوم میشود حضرت امام پول شخصیشان تمام شده بود؛ عقلاً، احتمال ممانعت ساواک از مراجعت والده به نجف زیاد بود.
وعده دیدار، صفحه ۶۳، برداشت آزاد
مسافرت همسر امام خمینیعقل در مقابل نقل
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
احمد عزیزم! در چند ماه قبل نوشتم مثل اینکه بنای شما در جواب ندادن به مطالب است. والسلام، پدرت
وعده دیدار، صفحه ۶۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
احمد عزیزم! حواله ۳۵/۰۰۰ (سی و پنج هزار) تومان فرستادم. به
آقای حائری بابت پول خانه بدهید و قبض وصول بگیرید که موافق قوانین عمل شود. والسلام، پدرت
وعده دیدار، صفحه ۵۸، برداشت آزاد
احمد عزیزم! مبلغ ۱۳/۶۵۰ (سیزده هزار و ششصد و پنجاه) تومان بگیرید و بدهید به
آقای حائری ... خانم در حمامند و سلام میرسانند. والسلام پدرت
وعده دیدار، صفحه ۵۹، برداشت آزاد
آیت الله مرتضی حائری یزدی
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۹ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۶ ب.ظ توسط اشرفی
احمد عزیزم! منتظر ورود خانم در روز چهارشنبه یا پنج شنبه هستیم.
والسلام علیکم، پدرت
امام به مادرم خیلی علاقهمند بود و از دوری او رنج میبرد مادرم نیز امام را دوست میداشت ولی هر دو یا سه سال یک بار به مدت دو یا سه ماه برای دیدار با فرزندانش به ایران میآمد.
وعده دیدار، صفحه ۵۳، برداشت آزاد
محذورات شرعا و عقلا
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۴ ب.ظ توسط اشرفی
احمد عزیزم! انشاءالله کوچولو حالش خوب است اسمش را اعلام کنید.
والسلام علیکم پدرت
وعده دیدار، صفحه ۴۵، برداشت آزاد
احمد عزیزم! شنیدم اسم بچه را یاسر گذاشتهاید؛ انتخاب خوبی نبوده و موجب حرفهایی هم میشود. اسم غیرمتعارفی که هر کس بشنود چیزی بگوید، یا گفته شود تحت تأثیر چه و چه واقع شده است خلاف عقل است. مع ذلک خود دانید. والسلام علیکم، پدرت
امام فکر میکردند که این نام یاسر را به خاطر یاسر عرفات گذاشتهام در صورتی که آن موقع اسم یاسر (پدر عمار) و میثم مرسوم بود و در ایران میگذاشتند با این وضع اسم پسرم را حسن گذاشتیم.
وعده دیدار، صفحه ۴۶، برداشت آزاد
پسر عزیزم، راجع به اسم بچه من نمیدانم شما چه وسواسی دارید! یک اسم اختیار کنید؛ البته دور از اذهان نباشد. حسن بسیار خوب است اگر مایل باشید؛ در هر صورت اسم را بگذارید و هر نحو شما و اهل منزل انتخاب کنید ما هم قبول داریم. والسلام، پدرت
وعده دیدار، صفحه ۵۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۰ ب.ظ توسط اشرفی
احمد عزیز! برای عیدی بچهها، خانم هر یک ده دینار گرفتهاند و حالا میگویند بنویسم به شما، به هر یک دویست تومان آنجا بدهید به جای این ده دینار ... یا از آقای عمو یا از آقای لواسانی بگیرید. والسلام، پدرت
وعده دیدار، صفحه ۴۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی
ممکن است در آنجا مسائلی مربوط به مرجع طرح شود یا خدای نخواسته کشمکش بین جوانها شروع شود شما و تمام دوستان اینجانب باید از این مسائل بر کنار باشید و یک کلمه دخالت نکنید. از مدرّس شدن شما هم معشوفم. خوب کاری است. از همان اوّل همانطور که درس میخوانی و مباحثه میکنی تدریس هم بکن ولو برای یک نفر! والسلام، پدرت
اشاره است به قضیه مرجعیت که بعد از فوت حضرت آیت الله العظمی حکیم، در سال ۱۳۴۹ بحث روز حوزههای علمیه بود.
وعده دیدار، صفحه ۱۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۴۹ ب.ظ توسط اشرفی
روزی متوکل سراغ سرمغنیۀ خود را گرفت، گفتند: مسافرت رفته است. بعد از مدتی برگشت، متوکل از او پرسید: کجا رفته بودی؟ جواب داد: زیارت مکه؛ متوکل گفت: الان که وقت زیارت مکه نیست؛ نه ماه ذیالحجه است که وقت حج باشد، نه ماه رجب است که وقت عمره باشد. بالاخره معلوم شد این زن زیارت حسین(ع) رفته بود. متوکل فهمید نام حسین(ع) را نمیشود فراموشاند.
مرتضی مطهری، حماسه حسینی، جلد ۱، صفحه ۱۲۶، برداشت آزاد [
اینجا]
توبه گالیلهمنتصر عبّاسی پدرش متوکّل را کشتدفاع ابن سکیت از خاندان علی(ع)
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۵ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۵۶ ق.ظ توسط اشرفی
عثمان بن حنیف از صحابه پیغمبر(ص) بود. در عصر خلیفه دوم به موجب تقوا و پاکدامنى خاصى که داشت والى بصره شد. هنگامى که فتنه جمل رخ داد، انصار عایشه به او پیشنهاد کردند که همراه آنها بر ضد على (ع) بجنگد. او از این کار خوددارى کرد. طرفداران عایشه تمام موى سر و صورت و ابروهاى او را کندند و با همان حال نزد عایشه بردند. عایشه گفت: رهایش کنید. [
اینجا]
عثمان بن حنیف وقتی از دست آنها رها شد از بصره بیرون رفت و هنگامی که به امیرالمؤمنین(ع) رسید، گریست و گفت: پیرمرد از تو جدا شدم و اَمرَد برگشتم. [
اینجا]
عتاب علی (ع)ابن مالک، کاشف الغطا، ادیب نیشابوریمدتها چانهام را ندیده بودم
+نوشته شده در جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
گر چه دانی که نشنوند بگوی/ هر چه دانی ز نیکخواهی و پند
زود باشد که خیره سر بینی/ به دو پای اوفتاده اندر بند
دست بر دست می زند که دریغ/ نشنیدم حدیث دانشمند [
سعدی]
نوح نهصد سال دعوت مینمود
+نوشته شده در جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی
بپیوست از زمین بر آسمان گرد
پادشاهی از اسب افتاد و گردنش صدمه دید. حکیمی او را معالجه کرد اما روز بعد که به دیدن او رفت پادشاه از حکیم روی بگرداند. حکیم با خود گفت:
چو از چاهش برآوردی و نشناخت/ دگر واجب کند در چاهش انداخت
بنابراین گیاهی به غلام داد تا در شبستان پادشاه دود کند. غلام چنین کرد و دوباره گردن شاه گرفت! دنبال حکیم فرستادند تا پادشاه را مداوا کند، اما حکیم از شهر رفته بود!
طلب کردند مرد کاردان را/ کجا بینی دگر برق جهان را؟
چو به بودی طبیب از خود میازار/ که بیماری توان بودن دگر بار
چو باران رفت بارانی میفکن/ چو میوه سیر خوردی شاخ مشکن [
اینجا]
چه نیازی به معارف داریم؟شکر منعم واجب آید در خرد
+نوشته شده در جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۷:۵۵ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۲:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
فقیه میگوید: اسلام، یک سلسله احکام است که در بیرون از وجود ما قرار دارد. اما صوفی میگوید: اسلام در درون ما قرار دارد. خودِ ما، هم قرآنیم و هم حدیث!
پس تصوف، حجتسازی یهود برای مسلمین است که در قبال حجج اللهی قرار دارد. روزی که بشر حافیهایِ صوفی، کتب احادیث را با تمام قفسههایش بیرون ریختند و دفن کردند، روز دفن فقه آل محمد توسط متصوفه بود. لذا ابدال جای امام و اقطاب جای پیامبر را گرفتند، خانقاه جای مسجد و مثنوی جای قرآن را گرفت. به همین جهت در اولین صفحه مثنوی نوشته است این مثنوی اصول اصول اصول دین است و چون دشمن خیلی نزدیک است لذا جای موشک نیست بلکه جای سیلی با مرکب و قلم است. دشمن در بیرون از مرز نیست در داخل خانه است و در تاریخ گاهی صاحب خانه هم بوده است.
آیت الله سید حسین موسوی زنجانی [
اینجا]
آیات آفاق و انفس در کنار یکدیگر استای کمان و تیرها بر ساختهچرا آثار مولوی را به جای قرآن نشاندید؟آیا مثنوی قرآن فارسی است؟معراج عبدالقدوس گانگهی
+نوشته شده در دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۲:۲۱ ب.ظ توسط اشرفی
انسان موجودی است که نمیتواند عاشق محدود باشد بلکه انسان عاشق کمال مطلق است؛ یعنی عاشق خداست. حتی منکر خدا هم عاشق خداست ولی راه را گم کرده است؛ معشوق را گم کرده است.
محیالدین عربی میگوید: ما اَحَبَّ اَحَدٌ غَیْرَ خالِقِهِ کسی غیر از خدا را دوست نداشته است و هنوز در دنیا یک نفر پیدا نشده که غیر خدا را دوست داشته باشد. ولکنه تعالی احتجب تحت اسم زینب و سعاد و هند و غیر ذلک لکن خدای متعال در زیر این نامها پنهان شده است. میگوید: پیغمبران نیامدهاند که عشق خدا را به بندگان یاد دهند بلکه آمدهاند راههای کج و راست را به مردم نشان دهند.
مرتضی مطهری، انسان کامل، صفحه ۹۵، برداشت آزاد [
اینجا]
نرم افزار دانشنامۀ اخلاق اسلامی ۲، الفتوحات المکیة، محيی الدين بن عربی، جلد ۲، صفحه ۳۲۶
وصال مدفن عشق استعشق مجازی
+نوشته شده در یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی
محی الدین عربی پدر عرفان اسلامی است. یعنی از قرن هفتم به بعد، تمام عرفا شاگردان مکتب محیالدین هستند. که یکی از آنها مولوی است. محیالدین، مردی عربی نژاد از اولاد حاتم طائی و اهل اندلس بود که در شام از دنیا رفت و در همانجا دفن شد. به همین اعتبار او را شامی میگویند. او شاگردی به نام صدرالدین قونوی دارد که بعد از محیالدین، بزرگترین عارف شمرده میشود. صدرالدین قونوی که اهل قونیه در ترکیه است، پسر زن محیالدین بود، یعنی محیالدین هم استاد و هم شوهر مادرش بود. مولوی معاصر صدرالدین قونوی است . صدرالدین در مسجدی امام جماعت بود و مولوی به او اقتدا میکرد. افکار محیالدین توسط صدرالدین قونوی به مولوی انتقال پیدا کرده است.
مرتضی مطهری، انسان کامل، صفحه ۲۰، برداشت آزاد [
اینجا]
محی الدین عربی در بیان امام خمینیمحیالدین عربی در بیان حجت هاشمی
+نوشته شده در یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
منم كه ديده نيالودهام به بد ديدن [
حافظ]
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
هرگاه انسان عاشق شد، شهره میشود؛ چون عشق از جنس جوشش است و جوشش قابل پوشش نیست. هزار حهد بکردم که سرّ عشق بپوشم، نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم. عاشق بد نمیبیند چون معشوق همه حُسن است. از ملامت نمیرنجد چون نگاهش به معشوق است و ملامت را احساس نمیکند. عاشق زمانی میرنجد که از عشق منصرف شده باشد. [
دینانی]
عارف که برنجد تنگ آب است هنوزپیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفتمن از صبر و شکیبم شهریارا شهرۀ آفاق
+نوشته شده در جمعه ۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱:۳۵ ق.ظ توسط اشرفی
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن [
حافظ]
تا در این صورتیم از کس ما
هم نرنجیم و هم نرنجانیم [
مولوی]
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد [
حافظ]
لب پیاله ببوس آنگهی به مستان ده [
حافظ]
اگر موفق به این امر شدید چهار دروازۀ بهشت به روی شما باز خواهد شد. درهای دیگر را هم شما باز کنید. شرح بوستان تمام شد. در احوال خوشی که دارید همگان را در دعای خود منظور کنید. امیدوارم همین مقدار دستی که برآوردیم خداوند ما را تهیدست برنگرداند. والسلام علیکم و رحمة الله
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه نوزدهم، دقیقه ۵۴:۰۸، برداشت آزاد
درد و رنجلذّت کرام و لئامعارف که برنجد تنگ آب است هنوز
+نوشته شده در پنجشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۸:۴۳ ق.ظ توسط اشرفی
سعدی در ابتدای قصاید فارسی، بعد از حمد خدا به ذکر پیامبر و بعد به ذکر خلفا میپردازد و در پایان ذکر امام علی میگوید و سپس دعا میکند.
شکر و سپاس و منت و عزت خدای را/ پروردگار خلق و خداوند کبریا...
یارب به دست او که قمر زآن دو نیم شد/ تسبیح گفت در کف میمون او حصا...
ای یار غار سید و صدیق نامور/ مجموعهٔ فضائل و گنجینهٔ صفا...
دیگر عمر که لایق پیغمبری بدی/ گر خواجهٔ رسل نبدی ختم انبیا...
دیگر جمال سیرت عثمان که بر نکرد/ در پیش روی دشمن قاتل سر از حیا...
فردا که هر کسی به شفیعی زند دست/ ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی...
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه/ یارب به خون پاک شهیدان کربلا...
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست/ ای نام اعظمت درِ گنجینهٔ شفا
کردی تو آنچه شرط خداوندی تو بود/ ما در خور تو هیچ نکردیم ربّنا [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه نوزدهم، دقیقه ۱۷:۱۴، برداشت آزاد
مذهب سعدی
+نوشته شده در پنجشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱:۳۵ ق.ظ توسط اشرفی
وین گلستان همیشه خوش باشد [
سعدی]
برنامهای را که دو سال پیش آغاز کرده بودیم، بحمدلله به سرانجام و کمال خود میرسد. امیدوارم پس از این هم بتوانم مطلبی داشته باشم و به محضر عزیزان عرضه کنم. البته بوستان ظاهرأ تمام شد ولی بوستان که تمام نمیشود. چنانکه هفت قرن است این بوستان خوش است.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه نوزدهم، دقیقه ۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۸ ق.ظ توسط اشرفی
آب اندر زیر کشتی پشتی است [
مولوی]
مولوی نعمت دنیا را نادیده نمیگیرد. آن را تحقیر نمیکند. بلکه میگوید نعمت دنیا مثل آب دریاست. اگر آب دریا وارد کشتی شود، کشتی غرق را میکند. اما اگر زیر کشتی بماند، تکیهگاهی است تا کشتی را به ساحل نجات برساند.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه هجدهم، ساعت ۰۱:۰۷:۴۸، برداشت آزاد
سلط الله علیه البناء والماء والطین
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی
چو برخاست لعنت بر ابلیس کرد [
سعدی]
مولوی این قصه را از سعدی هم بهتر میگوید: کسی گناهی کرد و لعنت بر ابلیس کرد. ابلیس بر او ظاهر شد و گفت: از گناهی که تو کردی چیزی به من نرسید. تو از من ابلیستری؛ چرا مرا لعن میکنی؟
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه هجدهم، دقیقه ۵۲:۵۶، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم [
خیام]
معتقد بودند از زمانی که خداوند دنیا را آفرید تا زمان پیامبر اسلام ۶۰۰۰ سال گذشته است. هزار سال پس از آن بساط عالم جمع خواهد شد.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه هجدهم، دقیقه ۵۷:۵۵، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۳۱ ب.ظ توسط اشرفی
که اینان پادشاهان جهانند
بگفتم تختهای بر کن ز گوری
ببین تا پادشه یا پاسبانند
بگفتا تخته بر کندن چه حاجت
که میدانم مشتی استخوانند [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه هجدهم، دقیقه ۱۴:۲۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
دو بیتم جگر کرد روزی کباب/ که میگفت گویندهای با رَباب
بسا تیر و دیماه و اردیبهشت/ بیاید که ما خاک باشیم و خشت
پس از ما بسی گل دهد بوستان/ نشینند با یکدگر دوستان
کسانی که از ما به غیب اندرند/ بیایند و بر خاک ما بگذرند
ما همان دوستانی هستیم که ۷۰۰ سال بعد از سعدی دور هم نشستیم و سخن میگوییم.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه هفدهم، ساعت ۰۱:۰۰:۵۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۱۹ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۶ ق.ظ توسط اشرفی
نه چون ما لب از خنده چون پسته بود [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه هفدهم، دقیقه ۵۶:۵۵، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۵۵ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۴۷ ق.ظ توسط اشرفی
مگر خفته بودی که بر باد رفت؟ [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه هفدهم، دقیقه ۵۳:۲۴، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۲۱ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۴ ق.ظ توسط اشرفی
کند خاک در چشم خودبینیم [
سعدی]
سعدی در این داستانسرایی میگوید: در
سومَنات دیدم مردم بتی را پرستش میکنند. تعجب کردم که چرا مردم بت بی جان را پرستش میکنند؟ اما برهمن به من گفت که این بت در مقابل خواستههای مردم واکنش نشان میدهد. از من خواست شب را در بتکده بمانم تا دلیل پرستش مردم بر من آشکار شود. شب ماندم؛ هنگام صبح مردم زیادی آمدند؛ در این هنگام دستهای بت بالا رفت و در مردم خروشی پدید آمد. ناگاه دیدم کسی پشت پرده نشسته و ریسمانی در دست دارد. هنگامی که ریسمان را میکشد دستهای بت برافراشته میشود. او فهمید که من از اسرارش باخبر شدم به همین سبب در پی من افتاد اما من او را به چاه انداختم و فرار کردم.
به یاد آید آن لعبت چینیم/ کند خاک در چشم خودبینیم...
نه صاحبدلان دست بر میکشند/ که سررشته از غیب در میکشند
در خیر باز است و طاعت ولیک/ نه هر کس تواناست بر فعل نیک...
پس ای مرد پوینده بر راه راست/ تو را نیست منت، خداوند راست
چو در غیب نیکو نهادت سرشت/ نیاید ز خوی تو کردار زشت...
تکبر مکن بر ره راستی/ که دستت گرفتند و برخاستی [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه شانزدهم، ساعت ۰۱:۱۹:۱۸، برداشت آزاد
یادم آمد قصۀ اهل سبااجتماع تدریجیيَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا
+نوشته شده در دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۲:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی
مبادا که سرّش کنم آشکار [
سعدی]
سعدی در این داستانسرایی میگوید: در
سومَنات دیدم مردم بتی را پرستش میکنند. تعجب کردم که چرا مردم بت بی جان را پرستش میکنند؟ اما برهمن به من گفت که این بت در مقابل خواستههای مردم واکنش نشان میدهد. از من خواست شب را در بتکده بمانم تا دلیل پرستش مردم بر من آشکار شود. شب ماندم؛ هنگام صبح مردم زیادی آمدند؛ در این هنگام دستهای بت بالا رفت و در مردم خروشی پدید آمد. ناگاه دیدم کسی پشت پرده نشسته و ریسمانی در دست دارد. هنگامی که ریسمان را میکشد دستهای بت برافراشته میشود. او فهمید که من از اسرارش باخبر شدم به همین سبب در پی من افتاد اما من او را به چاه انداختم و فرار کردم.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه شانزدهم، ساعت ۰۱:۱۹:۱۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۶:۴۰ ق.ظ توسط اشرفی
سعدی داستانهای زیادی در بوستان دارد. خیلی از شارحان بوستان، ادیبان و مورخان گفتهاند: معلوم نیست که این قصهها راستین باشد بلکه پارهای از اینها اختراع خود سعدی است. البته این هم عجب نیست. به هر حال یک طنزگو میتواند افسانه هم بسراید و از طریق آن پیام خود را به ما برساند. مثلا وقتی میگوید من در نظامیه چنین و چنان بودم، ممکن است حقیقت داشته باشد اما بعضی از آنها مسلمأ حقیقت ندارد و هیچ احتمال ندارد که راست باشد.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه شانزدهم، ساعت ۰۱:۰۱:۲۰، برداشت آزاد
مقام من به کجا رسیده است؟این کلیله و دمنه جمله افتراست
+نوشته شده در دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۶:۱۴ ق.ظ توسط اشرفی
مبادا که ناگه درافتی به بند [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه شانزدهم، دقیقه ۵۸:۳۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۶:۱ ق.ظ توسط اشرفی
تو همچون الف بر قدمها سوار [
سعدی]
گذشتگان ظاهراً این را نکتهای یافته بودند که حیوانات وقتی غذا میخورند سر در غذا میکنند ولی آدمی غذا را پیش میآورد و در دهان میگذارد.
بهایم به روی اندر افتاده خوار/ تو همچون الف بر قدمها سوار
نگون کرده ایشان سر از بهر خور
[اماله]/ تو آری به عزت خورش پیش سر [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه شانزدهم، دقیقه ۴۶:۴۸، برداشت آزاد [
اینجا]
قاعده امالهفما لبث أن جاء بعجل حنیذبهایم خموشند و گویا بشر
+نوشته شده در دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی
که در صلب او مهره یک لخت نیست [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه شانزدهم، دقیقه ۴۶:۲۵، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۱۱ ق.ظ توسط اشرفی
دل دردمندش به آذر بتافت [
سعدی]
مادر دلش آتش گرفت و به فرزندش گفت فراموش کردی چگونه محتاج بودی و امروز گردنکش شدی؟ در قرآن همین تعابیر هست که
وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ سعدی میگوید:
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه شانزدهم، دقیقه ۴۴:۳۴، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۹ ق.ظ توسط اشرفی
ز غیبت مدد میرسد دم به دم [
سعدی]
این سخن فیلسوفانه است. گمان ندارم سعدی به عمق این سخن واقف بوده باشد. در حکمت متعالی ملاصدرای شیرازی است که وجود عین ایجاد است؛ یعنی وقتی میگوییم خداوند جهان را به وجود آورد به این معنا نیست که خلق کرد و رها کرد؛ بلکه به معنای این است که خداوند مستمرا معلول را ایجاد میکند. تو قائم به خود نیستی بلکه خداوند هر لحظه انسان را سرپا نگه میدارد که
اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها!
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه شانزدهم، دقیقه ۴۰:۵۶، برداشت آزاد
اللّهم و لا تکلنی الی نفسی طرفة عین
+نوشته شده در دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۴۰ ق.ظ توسط اشرفی
به توفیق حق دان نه از سعی خویش [
سعدی]
یک کلمه است که ما به خاطر آن باید خداوند را شکر بگذاریم و آن توفیق است. توفیق به معنای هماهنگ کردن است. اینکه میگوییم موفق شدم یعنی میلیونها عامل هماهنگ شدند تا من موفق شوم. اما معمولا ما در این موفقیت، فقط خود را میبینیم. در صورتی که من یک عامل در میان میلیونها عامل دیگرم که بدون آنها رسیدن به مقصد محال است. وقتی شما در جاده میرانید، نفت و بنزین و تصفیه و دانشگاه و دانشکده و شیمی را نمیبینید؛ فقط میگویید من راندم. میلیونها عامل در کارند تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری؛ به غفلت نخوری یعنی شکر کنی؛ شکر کنی، یعنی درست استفاده کنی!
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه شانزدهم، دقیقه ۳۱:۵۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۲۶ ق.ظ توسط اشرفی
حدیثی کزان لب به دندان گزی [
سعدی]
در روایت است که اگر شما از کسی بدگویی کنید بخشی از ثواب شما را به او میدهند. دیوانهای بود عاقلنما، یا عاقلی بود دیوانهنما؛ گفت: اگر بنا باشد غیبت کنم غیبت مادرم را میکنم تا اعمال نیک من در پروندۀ مادرم نوشته شود!
چه خوش گفت دیوانهٔ مرغْزی/ حدیثی کزان لب به دندان گزی
من ار نام مردم بهزشتی برم/نگویم به جز غیبت مادرم
که دانند پروردِگان خرد/که طاعت همان به که مادر برد [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه پانزدهم، دقیقه ۱۹:۴۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۸:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
به خلوت نشستند چندی به هم [
سعدی]
در جلسۀ طریقتشناسان کسی غیبت کرد. یکی از آنها به او گفت آیا تا کنون جهاد رفتی؟ و با کفار جنگیدی؟ گفت نه؛ من از چهاردیواری خانهام بیرون نرفتم. گفت بدبختتر از تو کسی نیست؛ چون کافر از دست تو در امان است اما مسلمان آسوده نیست.
طریقت شناسان ثابت قدم/ به خلوت نشستند چندی به هم
یکی زان میان غیبت آغاز کرد/ در ذکر بیچارهای باز کرد
کسی گفتش ای یار شوریده رنگ/ تو هرگز غزا کردهای در فرنگ؟
بگفت از پس چار دیوار خویش/ همه عمر ننْهادهام پای پیش
چنین گفت درویش صادق نفس/ ندیدم چنین بخت برگشته کس
که کافر ز پیکارش ایمِن نشست/ مسلمان ز جور زبانش نرست [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه پانزدهم، دقیقه ۱۹:۴۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۸:۸ ب.ظ توسط اشرفی
ححاج بن یوسف ثقفی، حاکمی بود که ازطرف خلیفۀ اموی به عراق آمد. هنگامی که مردم برای شورش و اعتراض برخاستند و خلیفه قصد سرکوب داشت، حجاج بر منبر رفت و یک خطبۀ خیلی کوتاه خواند و گفت: سرهایی را بر روی گردنها میبینم که مثل میوۀ تر موقع کندن آنهاست؛ و همین معامله را هم کرد. چنان سر برید و چنان قلع و قمع کرد که درخونریزی مثال شد. به قول مولوی: سهل باشد خونخوری حجاج را! یکی از صوفیان شنیده بود حجاج موقع مرگ گفته بود خدایا مرا بیامرز؛ صوفی گفته بود: شاید هم بیامرزد!
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه پانزدهم، دقیقه ۱۲:۱۴، برداشت آزاد
تقیّه کنیدمارگیر و اژدها
+نوشته شده در شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۴۰ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۸:۵۳ ق.ظ توسط اشرفی
صبر از تو خلاف ممکنات است [
سعدی]
با خود اندیشیدم که این غزل را خطاب به چه کسی میتوان خواند؟ دست کم پارهای از ابیات را میتوان خطاب به خودِ سعدی خواند. حلاوتی که در کلام سعدی وجود دارد لبهای او را مثل لبهای خضر کرده است که لب چشمۀ حیات است. میتوان بر لب این چشمه نشست و سالها آب حیات نوشید.
دیدار تو حل مشکلات است/ صبر از تو خلاف ممکنات است...
لبهای تو خضر اگر بدیدی/ گفتی لب چشمۀ حیات است
بر کوزهٔ آب نه دهان را/ بردار که کوزهٔ نبات است...
زهر از قبل تو نوشدارو/ فحش از دهن تو طیبات است...
چون تشنه بسوخت در بیابان/ چه فایده گر جهان فرات است [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه چهاردهم، دقیقه ۱، برداشت آزاد [
اینجا]
که برگذشت که بوی عبیر میآید؟گفت مجنون گر همه روی زمین
+نوشته شده در شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱:۷ ق.ظ توسط اشرفی
هوشنگ ابتهاج با تخلص سایه از شاعران معاصر است. من اشعار ایشان را بسیار میپسندم. خیلی حافظانه است. اگر اشعار ایشان را بخوانید و ایشان را نشناسید فکر میکنید در عشق الهی غرق است و جز به یاد حق نفس نمیکشد در حالی که
آتئیست است. خودش هم میگوید آدم بی خدا و تودهای است. در زمینۀ خداناباوری خودش هم غیور است. یک وفتی من سخنان دینی گفته بودم به من پیغام داده بود که از این حرفها نزن!
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه چهاردهم، دقیقه ۰۱:۲۵:۳۰، برداشت آزاد
قهر شهریار با هوشنگ ابتهاج
+نوشته شده در شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۳ ق.ظ توسط اشرفی
به قول مولوی، عشق مثل دندانهای شیر است که وقتی میبینید، گمان میکنید میخندد؛ در حالی که برای دریدن آماده میشود. [
مولوی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه چهاردهم، دقیقه ۰۱:۲۲:۲۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۳۳ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی