شبی برنشست از فلک درگذشت
به تمکین و جاه از ملک برگذشت [
سعدی]
پیامبر با معارف خود امکان دیدن مشاهد و منازلی را داشت که جبرئیل نداشت. از اینجا باید نتیجه بگیریم اینکه ملاصدرا صراحتا میگوید فکر نکنید جبرئیل معلم پیامبر بود، برای اینکه اگر معلم بود همه جا پیامبر دنبال او میرفت اما پیامبر جایی رفت که جبرئیل نمیتوانست برود. معنایش این است که پیامبر ازجبرئیل برتر بود و اصلا احتیاجی به جبرئیل نداشت. آن همراهی نخستین هم یک همراهی صوری بود. به همین جهت عدهای میگویند پیامبر جبرئیل را نازل میکرد نه اینکه جبرئیل بر پیامبر نازل میشد.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه دوم، دقیقه ۵۴، برداشت آزاد
+نوشته شده در جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰ ساعت ۷:۴۳ ب.ظ توسط اشرفی
به اسرار ناگفته لطفش خبیر [
سعدی]
سعدی در اینجا نکتهای میگوید که مربوط به علم کلام است.
از صفاتی که در قران برای خداوند آمده یکی بصیر و دیگری سمیع است. میشنود و میبیند.
از قدیم اختلافی میان متکلمان و مفسران بود که خداوند چگونه میبیند و چگونه میشنود در حالی که چشم و گوش ندارد. میگفتند دیدن وشنیدن خداوند به معنای عالم بودن اوست. یعنی خداوند عالم به مبصرات و مصنوعات است.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه دوم، دقیقه ۲۷:۲۶، برداشت آزاد
+نوشته شده در جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰ ساعت ۷:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی
عزازیل گوید نصیبی برم [
سعدی]
عزازیل نام شیطان است. میگوید وقتی خدا درِ کرم و احسان خود را باز کند، شیطان امیدوار میشود و میگوید نصیبی هم به من خواهد رسید.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه دوم، دقیقه ۲۷، برداشت آزاد
امیدبخشترین آیه قرآن
+نوشته شده در جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰ ساعت ۶:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
عارفان ما صفت الهی رزاق بودن را از او گرفته و تعمیم دادهاند که همگان باید چنین باشند. وقتی درقبال گرسنهای، دردمندی و محتاجی قرار میگیری سوال نکن که تو مسلمانی یا کافر؛ ابوالحسن خرقانی بر سردر خانهباغ خود نوشته بود: هرکس که به اینجا میآید نانش دهید و از ایمانش نپرسید.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه دوم، دقیقه ۲۰، برداشت آزاد
در بیابان طلب گمشدگان را شفقت کن<پ
+نوشته شده در جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۱۸ ق.ظ توسط اشرفی
سفارش من و خواهش من به عزیزانی که در اینجا حاضرند و کسانی که صدای مرا میشنوند این است که قدری به حافظۀ خود فشار بیاورند و اشعار آن مرد بزرگ را حفظ کنند، زمزمه کنند، خوراک ذهن و شیرینی دهان خود قرار دهند و فرزندان خود را به این امر توصیه کنند. بعضی از پدر و مادرها از سر دلسوزیِ کاذب میگویند نباید به حافظۀ فرزندان فشار آورد؛ در صورتی که این صندوق آنقدر جا دارد که هر چه در آن بیانبارید فشاری وارد نمیشود. خودِ زیباییِ کلام هم کشش و جاذبهای دارد که به حافظه خدمت میکند و از حافظۀ آدمی میآویزد، به همین سبب کار سهلتر میشود.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه دوم، دقیقه ۵، برداشت آزاد
مختصرخوانی
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
که درویش را توشه از بوسه به [
سعدی]
سعدی در شیراز با مولوی در قونیه همزمان بودند اما نمیدانیم یکدیگر را شناختند یا نشناختند. قصههای مشکوکی نقل کردهاند که البته نمیتوان به آنها اعتماد کرد. سعدی در کتاب دوم بوستان، درباب احسان، داستانی آورده که چون در آن کلمۀ روم قرار دارد، پارهای از نویسندگان معتقدند این داستان در باب ملاقات سعدی ومولوی است.
شنیدم که مردی است پاکیزه بوم/ شناسا و رهرو در اقصای روم
من و چند سیاح صحرانورد/برفتیم قاصد به دیدار مرد
سر و چشم هر یک ببوسید و دست/به تمکین و عزت نشاند و نشست...
به لطف و سخن گرم رو مرد بود/ولی دیگدانش عجب سرد بود
همه شب نبودش قرار و هجوع/ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع
سحرگه میان بست و در باز کرد/همان لطف و پرسیدن آغاز کرد
یکی بد که شیرین و خوش طبع بود/که با ما مسافر در آن ربع بود
مرا بوسه گفتا به تصحیف ده/که درویش را توشه از بوسه به
به خدمت منه دست بر کفش من/مرا نان ده و کفش بر سر بزن
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، ساعت ۰۱:۰۵:۰۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۰ ساعت ۸:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی
شما هرچه غزل سعدی بخواهید، میخوانم. من از کوچکی با سعدی آشنا شدم. با مولوی در دبیرستان آشنا شدم. خدا رفتگان شما را رحمت کند. پدرم با سعدی انس داشت. بعد از نماز صبح مقداری دعا میخواند بعد بوستان سعدی میخواند. به یاد دارم سر سفرۀ صبحانه همین کیفم بغل دستم بود تا بعد از صبحانه بدویم و به دبستان برویم. پدرم هنوز سعدی میخواند.
تو گویی دو گوشم پر آواز اوست! این غزلسرایی سعدی بر علم من هم تاثیرگذار است. هیچ کس به اندازۀ سعدی در نوشتن به من یاری نکرد. برای اینکه نگارش فارسی را یادبگیرم، آثار بزرگان و فصحای قم را خواندم، تاریخ بیهقی را خواندم، منشآت قائم مقام فراهانی را خواندم، اما تأثیر گلستان سعدی ازهمۀ اینها بیشتر بود.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، ساعت ۰۱:۰۰:۰۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۰ ساعت ۷:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
با اینکه سعدی دانشجوی دانشگاه نظامیه بود و در آنجا فقط فقه شافعی و مسلک اشعری تدریس میشد، نزدیکی او به اندیشۀ شیعه، در اشعارش آشکار است. وقتی که در قصاید خود ذکر پیغمبر میکند، هنگام ذکر خلفای اربعه (ابوبکر و عمر و عثمان و امام علی)، آنجا که به امام علی(ع) میرسد، سنگ تمام میگذارد.
کس را چه زور و زَهره که وصف علی کند/جبار در مناقب او گفته هل اتی...
مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود/تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا...
فردا که هر کسی به شفیعی زند دست/ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی...
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه/یارب به خون پاک شهیدان کربلا [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، دقیقه ۱۶:۲۰، برداشت آزاد
مناجات سعدی
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی
از این راه دیگر تو در وی رسی [
سعدی]
سعدی میگوید: در مدرسۀ نظامیۀ بغداد که تحصیل میکردم یکی از همکلاسیها به من حسادت میکرد. موضوع را با استادم گفتم. استاد گفت اگر او با حسادت راه دوزخ در پیش گرفته، تو هم با غیبت کردن به راه دوزخ میروی!
مرا در نظامیه ادرار بود/شب و روز تلقین و تکرار بود
مر استاد را گفتم ای پرخرد/فلان یار بر من حسد میبرد
چو من داد معنی دهم در حدیث/برآید به هم اندرون خبیث
شنید این سخن پیشوای ادب/به تندی برآشفت و گفت ای عجب!
حسودی پسندت نیامد ز دوست/که معلوم کردت که غیبت نکوست؟
گر او راه دوزخ گرفت از خسی/از این راه دیگر تو در وی رسی [
سعدی]
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، دقیقه ۱۵:۳۰، برداشت آزاد
غیبت در محضر حاج شیخ عبدالکریم حائریگناه غیبتغیبت حلال
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ساعت ۶:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی
ادرار به معنای ریزش است. سعدی در مدرسۀ نظامیه تحصیل میکرد. در آنجا کلام اشعری و فقه شافعی ترویج و تدریس میشد. فقه شافعی و اساسا اندیشۀ شافعی تا اندازهای با تشیع نزدیک است و کلام اشعری هم کلامی است که نقش جبرگرایی در آن بسیار قوی است. بنابراین سعدی میگوید.
مرا درنظامیه ادرار بود/ شب و روز تلقین و تکراربود
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، دقیقه ۱۴، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ساعت ۶:۱۴ ق.ظ توسط اشرفی
سعدی در جوانی به بغداد میرود و مدتها در مدرسۀ نظامیه تحصیل میکند. نظامیۀ بغداد را خواجه نظام الملک ساخت و آن را وقف اندیشه شافعی کرد. یعنی فقط فقه شافعی را میتوانستند در آنجا تدریس کنند. مسلک کلامی آنها هم اشعری بود چون یکی دو قرن قبل از سعدی، بزرگانی مانند غزالی در نظامیه تدریس میکردند که صاحبان و حاملان اندیشۀ اشعری بودند. لذا سعدی در یک محیطی بار آمد که کلام اشعری و فقه شافعی در آنجا ترویج و تدریس میشد.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، دقیقه ۱۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ساعت ۵:۵۲ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۳۲ ق.ظ توسط اشرفی
جامعه شناسان و روان شناسانی در روزگار ما هم هستند که معتقدند هنوز آثار آن هجوم و تحقیر و ترس و خفت و خونریزی مغولان از روان ما ایرانیان رخت برنبسته است. پاره ای از مورخان گفتهاند رشد و نمو تصوف در ایران معلول حمله مغولان بود! این سخن گرچه درست نباشد اما خالی از حقیقت هم نیست. به هر حال سر به کنج انزوا بردن و درون نگری پیشه کردن و مایوس از اصلاحات اجتماعی شدن و خود را بازیچه دست تقدیر دیدن از اتفاقاتی بود که در روح و روان مردم افتاد و چنان که گفتند برای مدتهای مدید آنها را سر به زیر نگه داشت. افت فرهنگی شدیدی برای ما حاصل آمد و یکی یکی دانشمندان ما و حتی شاعران بزرگ ما صحنه را ترک کردند و چنان شد که وقتی ما به دوران قاجار رسیدیم با دست خالی با تمدن نوین غرب مواجه شدیم.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، دقیقه ۹، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۱۵ ق.ظ توسط اشرفی
مولوی در ۸ سالگی (۶۱۲) همراه پدرش از بلخ بیرون میآید چون حال و هوای هجوم مغولان را دریافته بودند و چند سال بعد از آن هم مغلولان هجوم میآورند.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، دقیقه ۸، برداشت آزاد
مهاجرت سعدی از ایران به بغداد
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵ ق.ظ توسط اشرفی
سعدی متعلق به قرنی است که ستارگان بزرگی در عالم اسلام بودهاند، خصوصا در ایران؛ یک طرف مولوی را داریم یک طرف سعدی شیرازی را داریم یک طرف خواجه نصیر طوسی را داریم طرف دیگر در آسیای صغیر فخرالدین عراقی و صدرالدین غونوی را داریم اما گذشته از این که قرن هفتم قرن طلوع چنین ستارگان بزرگی هست در عین حال قرن افول فرهنگ اسلامی ایرانی هم هست. ما در این قرن با دو حادثه عظیم و ویرانگر روبه رو هستیم یکی هجوم مغولان و دیگر جنگ های صلیبی؛ با پایان پذیرفتن قرن هفتم، جنگهای صلیبی به پایان میرسد اما مغولان در ابتدای همین قرن هجوم ویرانگر خود را آغاز میکنند.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، دقیقه ۶، برداشت آزاد
+نوشته شده در سه شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی
سعدی متعلق به قرن هفتم هجری قمری است و چنان که مورخان آوردهاند در اوایل این قرن متولد شده است. بنا به پارهای از گفتهها شاید در سال ۶۰۶ هجری قمری به دنیا آمده است. این را مقایسه کنید با سال تولد مولوی که در ۶۰۴ هجری قمری در بلخ به دنیا آمد. لذا اینها هم سن و سال بودند. گرچه نمیدانیم اساسا در طول عمرشان یکدیگر را شناختند یا نشناختند. سعدی ظاهرا عمر بلندتری کرد. مولوی ۶۸ سال بیشتر زندگی نکرد تاریخ تولد و وفات او دقیقا معین است و تذکره نویسان آوردهاند اما در مورد سعدی چنان یقین و تعیّنی نداریم گفتهاند که شاید در ۶۹۱ در سالهای پایانی قرن هفتم در شیراز از دنیا رفته و همانجا هم به خاک سپرده شده است و لذا شاید ۸۵ ـ ۸۶ سال عمر کرده باشد.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، دقیقه ۵، برداشت آزاد
سعدی ۵۸۹ ـ ۶۷۰ هجری شمسی [
اینجا]
مولوی ۵۸۶ ـ ۶۵۲ هجری شمسی [
اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۰ ساعت ۹:۳۱ ب.ظ توسط اشرفی
به نام خداوند جان آفرین/ حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشندهٔ دستگیر/کریم خطابخش پوزش پذیر...
عزیزی که هر که از درش سر بتافت/به هر در که شد هیچ عزت نیافت...
ادیم زمین، سفرهٔ عام اوست/بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست...
جهان متفق بر الهیتش/فرومانده از کنه ماهیتش
به دوستان گرامی، حضار محترم، سلام عرض میکنم. سپاسگزاری میکنم از حضورشان در این بزم؛ خوشنودم از اینکه خداوند چنین توفیقی نصیب این مسکین کرد تا بتوانم برای جلسات متوالی در بارۀ کتاب مهم بوستان سعدی سخنانی را با شما در میان بگذارم. شایسته است بوستان سعدی در مرکز توجه ما قرار بگیرد تا هم بهرههای بلاغی ببریم و هم بهرههای معنوی؛ چنان که خود سعدی گفت:
به شهد عبارت برآمیخته/ به پرویزن معرفت بیخته
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه اول، دقیقه ۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در سه شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۰ ساعت ۷:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی