نکات

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ

أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهِ
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ
وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيًّا وَ أَوْلَادَهُ الْمَعْصُومِينَ حُجَجُ اللهِ
وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ
وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا
وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُور...


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۵:۵۱ ق.ظ توسط اشرفی | 

خطبه شقشقیه

امیرالمؤمنین علی علیه السلام با کلماتی آتشین خطبۀ شِقشِقیَّة می‌خواند و از خلفای سه‌گانه شکایت می‌کرد. ناگهان فردی سؤال نامربوطی پرسید تا سخن امام را قطع کند. امام به آرامی به او پاسخ داد و خاموش ماند. ابن عباس عرض کرد علی جان بخوان! فرمود آتشی بود که از دل زبانه کشید و فرو نشست.
تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۴:۱۱ ق.ظ توسط اشرفی | 

اینجا مشهد است

طلبۀ باشرفش بر روی میلیاردها موقوفه و کنار میلیون‌ها پول دین، گرسنه زندگی می‌کند. به عشق این‌که فرهنگ امام صادق را نگه دارد، زندگی‌ای را برگزیده است که باید جوانی‌اش را در حجره‌های تنگ و مرطوب بپوساند و پیری‌اش را قربانی پارسایی‌اش کند. آنگاه ایمانش را عوام‌فریبان به بازی بگیرند و عملش را عوام تشخیص دهند. مصیبت از این بالاتر؟
مراجعه کنید به کویر دکتر علی شریعتی بخش توتم پرستی


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی | 

اولیای خدا را پیدا کنید

اگر می‌خواهید راحت زندگی کنید، اولیای خدا را پیدا کنید.
اگر می‌خواهید درست زندگی کنید، اولیای خدا را پیدا کنید.
اگر می‌خواهید با خدا زندگی کنید، اولیای خدا را پیدا کنید.
هر که خواهد هم‌نشینی با خدا
تا نشیند در حضور اولیاء
و حسُن اولئک رفیقا (نساء ۶۹)


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۹:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی | 

امروز شهادت علی بن موسی الرضا علیه السلام است

هارون الرشید در سناباد به هلاکت رسید. فرزندش مامون علیهما اللعنة و العذاب خواست امام رضا را پایین پای پدرش به خاک بسپارد. اما بر اثر جریان‌های خارق العاده‌ای که اتفاق افتاد امام بالاسر پدرش به خاک آرمید. به همین دلیل قبر امام دقیقا زیر گنبد قرار ندارد.
السلام عليك ايها الامام الغريب


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۴:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی | 

یرفع الله الذین آمنوا منکم

فعل مضارع در یرفع الله جزای شرط است. جزای شرط مجذوم است. بین عین یرفع و لام اول الله التقاء ساکنین پیش آمد، مکسور شد! [اینجا]
رسول خدا فرمود: نبی بر عالم برتری دارد، عالم بر شهید، شهید بر عابد! [اینجا]
...يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ... (مجادله ۱۱)
+نوشته شده در یکشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۲:۹ ب.ظ توسط اشرفی | 

امروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام است

امامی که جاسوسان بنی‌ امیه تا خلوت خانه‌اش محرم شده‌اند تا او را تحت نظر بگیرند. حضرت با زهر همسرش مسموم می‌شود. مروان حاکم مدینه است. اجازه نمی‌دهد امام در خانۀ پیغمبر دفن شود. خانه‌ای که ارث پیغمبر به دخترش فاطمۀ زهراست و فاطمه مادر امام حسن است.
لكِ التسعُ من الثُمن و بالكل تصرفتِ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در جمعه ۳۱ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱:۳۶ ق.ظ توسط اشرفی | 

امروز رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است

فاطمه سر بر صورت پدر خم می‌کند و شعری از جناب ابوطالب در مدح او می‌خواند.
وَ أَبْيَضَ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ
پیغمبر چشم می‌گشاید، دخترم شعر مخوان؛ قرآن بخوان...
بخوان وَ مَا مُحَمّدٌ إلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرّسُلُ أفَإنْ مَاتَ أوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أعْقَابِكُمْ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در جمعه ۳۱ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱:۸ ق.ظ توسط اشرفی | 

همام بن شریح

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام خواست تا صفات متقین را برایش بیان کند. امام پاسخ کوتاهی داد.
يَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ
اما همام قانع نشد و اصرار کرد. امام حدود صدتا از صفات متقین را بیان کرد. هرچه امام نشانه‌های بیشتری می‌شمرد ضربان قلب همام تندتر می‌شد. ناگهان تاب نیاورد و قالب تهی کرد.
فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ...
همام متقین به‌راستی سخن می‌گویند، به اقتصاد لباس می‌پوشند و با تواضع راه می‌روند...


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی | 

آرام باش

بگذار خدا خدایی کند. دنیا ظرفیت پاداش ندارد. به حسین در مفابل شهادتش چه بدهد؟ به پدرش علی در برابر رنجی که کشید چه بدهد؟ فقط گاهی نشانه‌ای نشانت می‌دهد تا ببینی آن رخ تابنده را ...
یا سبو یا خم می یا قدح باده کنند
یک کف خاک در این میکده ضایع نشود


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۴ ق.ظ توسط اشرفی | 

یقولون هو اذن

منافقین پیغمبر را اذیت می‌کردند و گاهی عذر می‌آوردند. پیغمبر از روی حلم عذر آن‌ها را می‌پذیرفت اما منافقین می‌گفتند: پیغمبر خوش‌باور است و به سادگی فریب می‌خورد. خداوند می‌فرماید: خوش باور باشد که برای شما بهتر است.
قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲:۳ ب.ظ توسط اشرفی | 

عثمان بن مظعون

زمانی که از دنیا رفت پیغمبر سخت گریست و جنازه‌اش را بوسید. زنی از انصار گفت: عثمان بهشت گوارایت! پیغمبر با نگاهی غضب‌ آلود فرمودند: از کجا می‌دانی؟ عرض‌ کرد: از اینکه همنشین شما بود. رسول خدا فرمودند: من هم نمی‌دانم خدا با من چه خواهد کرد.
انی رسولُ الله و ما ادری ما یُفعلُ بی
حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی | 

استعجال در عذاب

وقتی پيغمبر اکرم مردم را از عذاب‌ بيم می‌داد، بعضی می‌گفتند: اگر عذابی در قيامت وجود دارد، به خدا بگو الآن اين عذاب را بفرستد. به جای اين‌که بگويد: خدايا حقیقت را به ما بنمایان، می‌گويد: سنگ بر سر ما ببار!
فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۳:۱۷ ق.ظ توسط اشرفی | 

جواب مردم به حضرت نوح علیه السلام

حضرت نوح عرض کرد خدایا من شب و روز مردم را به سوی تو دعوت کردم. رَبِّ إنّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَيْلًا وَ نَهَاراً در این نهصد و پنجاه سال، مردم دوتا جواب به حضرت دادند. یکی اینکه انگشت در گوششان کردند تا صدای حضرت را نشنوند؛ دوم اینکه لباس بلندشان را به سر و صورت کشیدند تا چهرۀ پیغمبر خدا را نبینند.
جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۹:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی | 

گرگ و بره

بر اساس داستانی از ژان دو لافنتن
برّه‌ای از جویبار آب زلال می‌نوشید که سر و کلّۀ گرگی پیدا شد. گرگ دنبال بهانه‌ بود تا برّه را بخورد. گفت: چرا پارسال به پدرم فحش دادی؟ بره گفت من شش ماه بیشتر ندارم. پارسال به دنیا نیامده بودم که به پدر جنابعالی فحش بدهم. گرگ گفت حالا این هیچ! چرا آب را گل‌آلود می‌کنی؟ بره گفت پای کوچولوی من چگونه می‌تواند آب رودخانه را گل‌آلود کند؟ تازه من از پایین پای جنابعالی آب می‎خورم. گرگ گفت پررو هم که شده‌ای! جواب می‌دهی؟ حمله کرد و بره را خورد.


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی | 

شق القمر

مشرکان از پیغمبر خواستند شق القمر کند. پیغمبر با اشاره‌ای ماه را دونیم کرد، سپس به حالت اول برگرداند. اما مگر مشرکان ایمان آوردند؟ گفتند: سحر است.
ای همه هستی ز تو پیدا شده/خاک ضعیف از تو توانا شده
ظلمتیان را همه بی نور کن/جوهریان را ز عرض دور کن...
تا به تو اقرار خدایی دهند/بر عدم خویش گواهی دهند


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی | 

قیس بن مسهر صیداوی

نامه‌رسان امام حسین علیه السلام بود. حصین بن نمیر او را دستگیر کرد و به ابن زیاد تحویل داد. ابن زیاد او را زندانی کرد اما مردم را فریب داد و گفت قیس در زندان ابن زیاد نیست در دربار ابن زیاد است. می‌خواهد در جمع مردم علیه حسین بن علی سخن بگوید. یاران امام حسین باور نمی‌کنند اما در بین مردم پراکنده شدند تا اگر قیس کلمه‌ای علیه امام بگوید با اشارۀ سلیمان بن صرد خُزاعی او را از پا درآورند. قیس مقابل مردم ایستاد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم! مولایم حسین به کوفه می‌آید؛ او هرگز با یزید بیعت نخواهد کرد. مردم به وجد آمدند و ابن زیاد به خشم! خشمی که باعث شد قیس را از بالای بام قصر پایین بیندازد.
فَمِنهْم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَ مِنهْم مَن يَنتَظِرُ...


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۶:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی | 

ناقه حضرت صالح را یک نفر کشت

اما عذاب خدا بر یک قوم نازل شد.
قومی که ناقه نکشتند اما به کشتن ناقه راضی بودند.
که اگر راضی نبودند شاید آن یک نفر ناقه نمی‌کشت.
فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (هود ۶۷)


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۳:۱۷ ق.ظ توسط اشرفی | 

آلفاکس

مکمل غذایی > آلفا لیپوئیک اسید > قرص آلفالکس 600 میلی گرم [اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۳:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی | 

ابن بابویه ملقب به شیخ‌ صدوق‌

بابِوِیه‌ْ جد اعلای شیخ صدوق است. شیخ صدوق در زمان غیبت صغرای امام زمان متولد شد. و در قبرستان ابن بابوَیه شهر ری به خاک سپرده شد. قبرستان ابن بابویه یعنی قبرستان شیخ صدوق! من لایحضر از آثار است. در زمان فتحلی‌شاه قاجار باران شدیدی بارید و در قبر شیخ صدوق شکافی پدید آمد. فتحعلی‌شاه با جماعتی به گورستان رفت. دیدند جنازۀ شیخ پس از هزار سال سالم است. [اینجا]
من شیخ صدوق را ندیدم اما حسین پیراینده را دیدم. هم در اسارتگاه تکریت۱۱، هم در اسارتگاه بعقوبۀ ۱۸!
در اولین روز تبادل اسرا حسین به ضرب گلولۀ عراقی‌ها شهید شد. بدنش را همانجا دفن کردند. پس از دوازده سال وقتی بدنش را برای تبادل شهدا از قبر بیرون آوردند، دیدند همچنان سالم است.
+نوشته شده در شنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۰:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی | 

مهر خوبان دل و دین از همه بی‌پروا برد

دلم برای علامه تنگ شده است. طباطبائی! خدا رحمتش کند. چه عمر بابرکتی داشت! بیست سال از عمرش را گذاشت، بیست جلد المیزان نوشت. گاهی هم شعر می‌گفت.
مهر خوبان دل و دین از همه بی‌پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سمایش کشش لیلا برد
من به سرچشمۀ خورشید نه خود بردم ره
ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می‌رفت مرا هم به دل دریا برد


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۳:۳۵ ق.ظ توسط اشرفی | 

ساقی بده آن می که ز جان شور برآرد

بر دار انا الحق سر منصور برآرد
آن می که چو ته‌مانده فشانند به خاکش
صد مردۀ سرمست سر از گور برآرد
ما گوشه نشینان خرابات الستیم
تا بوی میی هست در این میکده مستیم [وحشی]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۳:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی | 

من‌ كه ‌به‌ بوی‌ شبدری‌ در چمن ‌هوس ‌شدم

شیخ بهائی فرمود: خدا پدرم را رحمت کند اگر از لبنان به ایران نیامده بود و من با پادشاهان درنیامیخته بودم چه بسا از زاهدترین مردم بودم. با اهل دنیا درآمیختم به صفات ناپسندشان متصف شدم.
من‌ كه ‌به‌ بوی‌ شبدری‌ در چمن ‌هوس ‌شدم
برگ‌ گلی‌ نچیدم‌ و زخمی‌ خار و خس ‌شدم‌
مرغ‌ بهشت ‌بودم ‌و قهقهه ‌بر فرشته‌‌ زن‌
در پی‌ صید پشه‌ای‌ هم‌تك ‌خرمگس ‌شدم‌ [اینجا]
وَ قَالَ عَلِیٌ عَلَیْهِ السَّلَامُ
أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ، فَمَا یَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلاَّ وَ یَدُاللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُهُ [اینجا]
هندوانۀ ابوجهل


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی | 

من این ایوان نه تو را نمی‌دانم نمی‌دانم

من این نقاش جادو را نمی‌دانم نمی‌دانم
مرا گوید مرو آن‌سو تو استادی بیا این سو
که من آن‌سوی و این‌سو را نمی‌دانم نمی‌دانم
همی‌ گیرد گریبانم همی‌ دارد پریشانم
من این خوش‌خوی بدخو را نمی‌دانم نمی‌دانم [مولوی]
حیرت چیست؟


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در دوشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۱:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی | 

مفکن گره به زلفت بهلش که باز باشد

سر زلف عنبرین به که چنین دراز باشد
رخ نازنین مپوشان همه زیر زلف مشکین/بگذار روز و شب را ز هم امتیاز باشد
نه همین صبا کند خم قد سرو بوستان را/که به پیش قامت تو همه در نماز باشد
شده معترف صنوبر به غلامی قد تو/که میان باغ و بستان به تو سرفراز باشد
من و احتمال دوری ز رخ تو حاش لله/نفسی که بی تو آید نفس مجاز باشد


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۳:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی | 

راحت اگر بایدت خلوت عنقا طلب

عزت از آنجا بجوی حرمت از آنجا طلب
دیر خراب جهان بتکده‌ای بیش نیست/دیر به ترسا گذار معبد عیسی طلب
تیره مغاکی است تنگ خانهٔ دلگیر خاک/مرغ مسیحانه‌ای بزم مسیحا طلب
نکته وحدت مجوی از دل بی معرفت/گوهر یکدانه را در دل دریا طلب
گرچه هزار است اسم هست مسما یکی/دیده ز اسما بدوز عین مسما طلب
زر طلبد طبع تو روی ترش کن بر او/علت صفراست این داروی صفرا طلب
لذت زهر بلا پرس ز مستان عشق/از دل می‌خوارگان لذت صهبا طلب
بخت جوان کسی کو به طلب پیر شد/کم ز زنی نیستی درد زلیخا طلب
سالک ره را ببوس پای پر از آبله/گنج گهر بایدت در ته آن پا طلب
مرد خدا کی کند میل به لذت خلد/در دل کودک‌وشان حسرت حلوا طلب
سگ ز پی جیفه رفت در به در و کو به کو/گر به سگی قائلی جیفهٔ دنیا طلب
حرف بشنوید


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۰:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی | 

زان يار دل‌نوازم شكری است با شكايت

گر نكته‌دان عشقی بشنو تو اين‏ حكايت
بی‌مزد بود و منت هر خدمتی كه كردم/يارب مباد كس را مخدوم بی‏‌عنايت
رندان تشنه‌لب را آبی نمی‏‌دهد كس/گویی ولی‌شناسان رفتند از اين‏ ولايت
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود/از گوشه‌ای برون آی ای كوكب‏ هدايت
از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نيفزود/زنهار از اين بيابان وين راه بی‏‌نهايت
اين راه را نهايت صورت كجا توان بست/كش صد هزار منزل بيش است‏ در بدايت
در زلف چون كمندش ای دل مپيچ كانجا/سرها بريده بينی بی جرم و بی‏‌جنايت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‏‌پسندی/جانا روا نباشد خون‌ريز را حمايت
ای آفتاب خوبان می‌سوزد اندرونم/یک‌ساعتم بگنجان در سایۀ عنایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم/جور از حبيب خوش‌تر كز مدعی‏ رعايت
عشقت رسد به فرياد گر خود بسان حافظ/قرآن ز بر بخوانی در چارده‏ روايت
شعری که ادیب نیشابوری خواند و بی‌هوش شد


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۰:۲۳ ق.ظ توسط اشرفی | 

حرمت نام پیامبر اکرم

خداوند در قرآن نام هر یک از پیامبران را بالصراحه می‌برد مانند یا موسی، یا عیسی، یا ابراهیم و امثال آن، اما نام حضرت محمد را هرگز نمی‌برد بلکه با تعبیراتی همچون یا ایها الرسول، یا ایها النبی از پیغمبر یاد می‌کند و اگر یک جا نام حضرت بود آنجا خطاب از جانب خدا نیست.
آیت الله جوادی آملی [اینجا]
پیامبر را چگونه صدا بزنیم؟
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۸:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی | 

مادر موسی چو موسی را به نیل

در فکند از گفتهٔ ربّ جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه/ گفت که ای فرزند خرد بی‌گناه
گر فراموشت کند لطف خدای/ چون رهی زین کشتی بی‌ناخدای...
وحی آمد که این چه فکر باطل است/ رهرو ما اینک اندر منزل است...
پردهٔ شک را برانداز از میان/ تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی/ دست حق را دیدی و نشناختی...
ما به دریا حکم طوفان می‌دهیم/ ما به سیل و موج فرمان می‌دهیم
نسبت نسیان بذات حق مده/ بار کفر است این به دوش خود منه
به که برگردی به ما بسپاریش/ کی تو از ما دوست‌تر میداریش...
سنگ را گفتم به زیرش نرم شو/ برف را گفتم که آب گرم شو...
خار را گفتم که خلخالش مکن/ مار را گفتم که طفلک را مزن...
گرگ را گفتم تن خردش مدر/ دزد را گفتم گلوبندش مبر...
قطره‌ای که از جویباری می‌رود/ از پی انجام کاری می‌رود [پروین]


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۷:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی | 

پدری با پسرش گفت به خشم

که تو آدم نشوی جان پسر...
دل فرزند از این حرف شکست/ بی خبر روز دگر کرد سفر...
رفت از این شهر به شهری که کند/ بهر خود فکر دگر کار دگر
عاقبت منصب والایی یافت/ حاکم شهر شد و صاحب زر
تا که بیند پدر آن جاه وجلال/ امر فرمود به احضار پدر
گفت گفتی که من آدم نشوم/ حالیا حشمت و جاهم بنگر
پیر خندید و سری داد تکان/ این سخن گفت و برون شد ز در
من نگفتم که تو حاکم نشوی/ گفتم آدم نشوی جان پسر
ملّا شدن چه آسان
پسرم را پدرم می‌دانم


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در سه شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۳:۰ ب.ظ توسط اشرفی | 

مطالب جديد
مطالب قديمی‌