نکات

تعطیلی درس اسفار

وقتی علامه طباطبایی درس اسفار را به صورت عمومی شروع کرد، به آیت الله بروجردی نامه‌هایی نوشتند که رواج فلسفه در حوزه خطرناک است. آیت الله بروجردی هم آن را تعطیل کرد. امام خمینی فرمود: حق با آقای بروجردی است. این درس‌ها نباید عمومی شود. البته خود آیت الله بروجردی مدرس فلسفه بود.
مجموعه آثار آیت الله شبیری زنجانی، جرعه‎ای از دریا، جلد ۲، صفحه ۶۶۸، برداشت آزاد
هر کسی را سیرتی بنهاده‌ام
تعطیلی تفسیر قرآن آیت‌الله خویی
ارسطو چگونه شاگرد افلاطون شد؟
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۲:۰ ب.ظ توسط اشرفی  

آرزوی مرحوم حسینعلی راشد

راشد دوبار ازدواج کرد و از همسر اول خود یک دختر داشت. او طرفدار عدالت اجتماعی بود و معتقد بود مجری عدالت باید تعدیل ثروت را از خودش شروع کند. وقتی خبرنگار از او پرسید چه آرزویی دارید؟ راشد به نقطه‌ای دور دست نگاه کرد، نفس عمیقی کشید، لبخند زد و گفت: عدالت اجتماعی! [اینجا]
اسلام توحید و عدل است
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۵۶ ق.ظ توسط اشرفی  

اعتراض مرحوم راشد به قیمت‌گذاری منزل

در زمان شاه می‌خواستند خانه‌های اطراف ساختمان مجلس شواری ملّی را بخرند تا ساختمان مجلس را بسازند. کمسیونی تشکیل شد و خانه‌ها را قیمت‌گذاری کردند. مرحوم حسینعلی راشد به قیمت خانه‌اش اعتراض کرد و فرمود: قیمتی که شما پیشنهاد کرده‌اید، زیاد است! من راضی نیستم از بیت المال مردم قیمت بیشتری بگیرم. یکی از اعضای کمیسیون که از اقلیت‌های دینی بود، از جای برخاست؛ راشد را بوسید و گفت: اگر اسلام این است، من آمادۀ مسلمان شدنم!
مجموعه آثار آیت الله شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، جلد ۲ از ۴، صفحه ۶۵۸، برداشت آزاد
انصاف در معامله
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی  

نوروز عید زمین است

زمین به دور خورشید می‌چرخد و عید می‌گیرد، ما به دور حقیقت می‌گردیم و عید می‌گیریم. [اینجا]
عید نوروز
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۸:۵۴ ق.ظ توسط اشرفی  

کرامت علامه جعفری در تولد فرزند

عذرا جعفری، فرزند علامه جعفری می‌گوید: خواهر همسرم بیماری مالت داشت و نباید باردار می‌شد. اتفاقا باردار شد. گریه‌کنان نزد پدرم آمد و گفت: می‌خواهد فرزندش را نگه دارد. حالی به پدر دست داد؛ به اتاقشان رفتند و آمدند و گفتند به او بگویید بچه را نگه دارد، وقتی به دنیا آمد اسمش را عطیه بگذارد! او می‌گوید من فرزندم را از دعای پدر شما دارم. [اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۸:۰ ق.ظ توسط اشرفی  

سلام خدمت جنابعالی

و بینندگان احتمالی...
دقیقه: ۳:۴۸ [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۹:۴۴ ق.ظ توسط اشرفی  

علاقه علامه جعفری به حیوانات

علی جعفری، فرزند علامه جعفری؛ می‌گوید: در حیاط منزل بزغاله‌ای داشتیم که بزرگ شد. یک روز علامه گفتند: بخشی از تفسیر مثنوی را که نوشته‌ام، نیست. بعد از دو روز دیدیم بزغاله قسمتی از آن را در گوشۀ حیاط خورده است. استاد نه تنها ناراحت نشدند، بلکه سبب خندۀ ایشان هم شد. مرحوم علامه به حیوانات علاقه داشتند. علت آن هم توجه ایشان به عنصر «جان و جاندار» بود. [اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۵:۲۲ ق.ظ توسط اشرفی  

شام محمدتقی جعفری در نروژ

علامه محمدتقی جعفری در اواخر زندگی، دچار بیماری سرطان ریه شد. فرزند علامه (دکتر غلامرضا جعفری) که در نروژ مشغول تحصیل بود ‌به ایران آمد و ایشان را برای ادامه معالجه به آن‌جا برد.
شبی یکی از دوستان دکتر غلامرضا جعفری او و علامه را برای شام به منزل خود دعوت کرد. هنگام شام، استاد ناراحت شد و گفت: بوی تعفّن می‌آید! هرچه گفتند تعفنّی در کار نیست، ‌نپذیرفت؛ سرانجام بدون شام از آن‌جا خارج شدند. صبح روز بعد دکتر جعفری با دوست خود تماس گرفت تا عذر خواهی کند، امّا دوستش گفت: برای شام شب گذشته نتوانستم مرغ ذبح اسلامی تهیه کنم، به ناچار از مرغ‌های معمولی استفاده کردم. از این که داشتم مرغ نجس به استاد می‌دادم؛ بسیار ناراحت بودم؛ و خیلی خوشحال شدم که ایشان شام نخوردند! [اینجا]
دختر علامه به نقل از برادرش می‌گوید: آن شب علامه تقاضای نان و پنیر کرد و میزبان برایش نان و پنیر آورد. [اینجا]
من: دوستی داشتم در اردوگاه که فقط شیرخشک می‌خورد. می‌گفت: غذای اردوگاه بوی تعفن می‌دهد. با پسرش اسیر شده بود. از سقف آویزانش کردند.
+نوشته شده در شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۴:۵۴ ق.ظ توسط اشرفی  

طلبگی فرزند مرحوم هاشمی رفسنجانی

مرحوم هاشمی رفسنجانی می‌گوید: معمولاً روحانیون معروف یکی از فرزندان خود را طلبه می‌کنند تا وارث آنها در آن بخش باشند. دلم می‌خواست یکی از فرزندانم طلبه شود اما آنها انتخاب نکردند و من هم اصرار نکردم. [اینجا]
طلبگی فرزند مرحوم علامه جعفری
+نوشته شده در شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۴:۱۰ ق.ظ توسط اشرفی  

طلبگی فرزند مرحوم علامه جعفری

علامه محمدتقی جعفری فرزندی دارد به نام دکتر غلامرضا جعفری؛ می‌گوید: یک روز به علامه عرض کردم من مایلم که در حین تحصیلات دانشگاهی دروس حوزه را نیز ادامه دهم؛ ایشان پرسیدند علت این که می‌خواهی ملبس بشوی یا در کسوت روحانیت دربیایی و در حوزه تحصیل کنی چیست؟ من حرف دلم را زدم و گفتم: بهتر است که یکی از فرزندان شما در این لباس باشد و این راه روحانیت را ادامه بدهد. ایشان فرمودند: این نیت را نداشته باشید، چون این لباس خیلی مقدس است و باید در هر حال حرمت آن حفظ شود. [اینجا]
طلبگی فرزند مرحوم هاشمی رفسنجانی
+نوشته شده در شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۳:۵۲ ق.ظ توسط اشرفی  

فضیلت حضرت عیسی بر حضرت یحیی (ع)

عن الرّضا(ع) قال:
كان عيسى(ع) يبكي و يضحَك، و كان يحيى(ع) يبكي و لايضحَك، و كان الّذي يفعل عيسى(ع) أفضل
بحار الأنوار، العلامة المجلسي، جلد ۱۴، صفحه ۲۴۹ [اینجا]
قصص الانبياء، الراوندي، قطب الدين، صفحه ۲۷۳ [اینجا]
من: مرحوم راوندی متوفای قرن ششم و علامه مجلسی قرن یازدهم است!
کدام امامزاده افضل است
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۷ ب.ظ توسط اشرفی  

کن عالما

قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
كُنْ عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً أَوْ مُسْتَمِعاً أَوْ مُحِبّاً لَهُمْ وَ لَا تَكُنِ الْخَامِسَ فَتَهْلِكَ
فَإِنَّ أَهْلَ الْعِلْمِ سَادَةٌ وَ مُصَاحَبَتَهُمْ زِيَادَةٌ وَ مُصَافَحَتَهُمْ زِيَادَةٌ
ارشاد القلوب، دیلمی، جلد اول، صفحه ۱۶۶، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۷:۵ ب.ظ توسط اشرفی  

ترس بشر حافی

بشر حافی بیمار شد. پزشک نصرانی ادارش را آزمایش کرد. گفت: ترس از خدا جگرش را پاره کرده است. من دوایی برای آن ندارم. با او مدارا کنید که این بیماری آخر اوست. پزشک نصرانی این گفت و مسلمان شد.
نور ملکوت قرآن‌، علامه آیت‌الله حسینی طهرانی، جلد ۳، صفحه ۲۸۰ [اینجا]
روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، الموسوي الخوانساري، محمد باقر، جلد ۲، صفحه ۱۳۰ [اینجا]
المدهش، ابن الجوزي، صفحه ۵۰۰، برداشت آزاد [اینجا]
من: این داستان را مرحوم علامه حسینی تهرانی از محمدباقر خوانساری، از شهید ثانی، از ابن جوزی نقل کرده است. البته ابن جوزی نامی از بشر حافی به میان نمی‌آورد بلکه این داستان را به سفیان ثوری و سری سقطی نسبت می‌دهد.
ترس فرشتگان از خداوند
معنای ترس از خداوند
پارادوکس خوف از خدا
مشاهده معشوق
+نوشته شده در دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۳:۵۸ ق.ظ توسط اشرفی  

سری سقطی

ابوالحسن سَریّ بن المُغَلَّسی السَقَطی؛ معروف به سری سقطی (وفات ۲۵۳ قمری) عارف و صوفی قرن سوم قمری، متولد بغداد بود و در ابتدا سقط‌فروشی می‌کرد. وی استاد و مرید اکثر عرفای بغداد و دایی جنید بغدادی و از شاگردان و مریدان معروف کرخی بود. [اینجا]
ترس بشر حافی
استغفار سری سقطی
+نوشته شده در دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۳:۲۶ ق.ظ توسط اشرفی  

خودستایی حجت هاشمی

روزی محضر استاد حجت هاشمی عرض کردم: در برخی از آثار یا بیانات شما، بوی تعریف استشمام می‌شود! آیا علّتی دارد؟ فرمود: بالأخره بعضی با دیدن و شنیدن این حرف‌ها زود مرخص می‌شوند امّا افرادی که ماندنی باشند، ملتفت این مسایل نیستند.
جام حضور، سید عباس موسویی مطلق، صفحات ۱۴۷ تا ۱۵۵ [اینجا]
عشق از اول چرا خونی بود؟
انسان عالم کبیر است
غرور ادیب نیشابوری
ملامتیان
+نوشته شده در یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۱۴ ق.ظ توسط اشرفی  

بخوان شعر و اخبار کشور مخوان

بزن چنگ و لاف سیاست مزن [ملک الشعرای بهار]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۹:۱۰ ق.ظ توسط اشرفی  

آقایان طلبه باشند

یکی از ائمه جمعه مرکز استان طی نامه‌ای به امام نوشته بود: مبلغ مختصری که به عنوان‏‎ ‎‏شهریه به ائمه جمعه داده می‌شود به جایی نمی‌رسد و فقط هزینه اجاره دفتر یا حقوق‏‎ ‎‏آبدارچی آنان می‌شود. امام در پاسخ فرمودند:‏‎ ‎‏آقایان طلبه باشند.
برداشت‌هایی از سیره امام خمینی(س)، جلد دوم، صفحه۶۷، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۵:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی  

شیخ مرتضی طالقانی ازدواج نکرد

شیخ مرتضی طالقانی برای طلبه ها نام آشنایی است؛ عارف و زاهدی که استاد بسیاری از علمای برجسته معاصر بود. یکی از این شاگردان، مرحوم علامه جعفری بود که مدتی نزد او درس معارف می‌خواند. همچنین بخشی از فلسفه و عرفان را نیز از ایشان آموخته بود. در واقع استاد مسلم علامه جعفری در عرفان عملی بود. آن طور که علامه جعفری می‌گفتند، تأثیر ایشان از شیخ مرتضی طالقانی قابل وصف نیست. شاید برای همین بود که هروقت علامه از ایشان یاد می‌کردند، اشک از چشمانشان جاری می‌شد.
او که نزد علما به شیخ عارفِ زاهد، مرتضی طالقانی معروف است تا آخر عمر یعنی ۸۹ سالگی ازدواج نکرد اما شاگردان فراوانی در مکتب او پرورش یافتند که هرکدام از آنان فرزندان معنوی او هستند. [اینجا]
بزرگانی که مجرد زندگی کردند
وفات شیخ مرتضی طالقانی
تحول معنوی شیخ مرتضی طالقانی
+نوشته شده در جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۹:۲۵ ب.ظ توسط اشرفی  

تحول معنوی شیخ مرتضی طالقانی

مرحوم محمدتقی جعفری به نقل از ایشان می‌گوید:
تا چهل سالگی چوپانی می‌کردم، روزی به کوه‌های اطراف رفته بودم، ناگهان صدای جان بخش قرآن را شنیدم که شخصی آنرا تلاوت می‌کرد. با خود گفتم: خدایا مبادا که مرتضی طالقانی از دنیا برود و نفهمد که در نامه‌ای که برای او، فرستاده‌ای چه بوده‌است. به روستا برگشتم، گوسفندان را به صاحبانش برگرداندم و راهی تهران شدم. مدتی کوتاه در تهران ماندم و بعد به اصفهان رفتم. [اینجا] [اینجا]
وفات شیخ مرتضی طالقانی
+نوشته شده در جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۹:۱۵ ب.ظ توسط اشرفی  

فرخی یزدی شاعر لب دوخته

فرخی علوم مقدماتی را در یزد فراگرفت. اندکی در مکتب‌خانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد تحصیل کرد. فرخی تا حدود ۱۶ سالگی درس خواند. فارسی و مقدمات عربی را آموخت. در حدود ۱۵ سالگی، به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه یزد می‌سرود، از مدرسه اخراج شد. فرخی از هواداران جدی و حقیقی حزب دموکرات در شهر یزد بود.
در نوروز سال۱۲۹۷ ش، برخلاف سایر شعرای شهر که معمولاً قصیده‌ای در مدح حاکم و حکومت وقت می‌ساختند، شعری اعتراض‌آمیر خطاب به ضیغم‌الدوله قشقایی حاکم یزد گفت. به همین دلیل حاکم یزد دستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند.
فرخی دربارهٔ دوخته شدن لبانش سروده‌ است:
شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام/ تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام
دو ماه بعد شعر زیر را با زغال بر دیوار زندان نوشت و از زندان فرار کرد.
به زندان نگردد اگر عمر طی/ من و ضیغم‌الدوله و ملک ری
به آزادی ار شد مرا بخت یار/ برآرم از آن بختیاری دمار
به بهانه‌ای دیگر به سی ماه زندان محکوم شد. در بیمارستان زندان قصر، به وسیله تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی کشته شد. مدفن او نامعلوم است ولی احتمالاً در گورستان مسگرآباد به‌طور ناشناس دفن شده‌ است. احمد کسروی وکیل تسخیری پزشک احمدی بود که در دادگاه از او دفاع کرد. [اینجا]
به خدا قاتل من دیده بینای من است
دو ذرعی مولوی را گنده‌تر کن
+نوشته شده در جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۷:۵۹ ب.ظ توسط اشرفی  

گر در همه شهر یکی نیشتر است

در پای کسی رود که درویش‌تر است [سعدی]
+نوشته شده در جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۷:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی  

لفظ قلم ایرج میرزا

ایرج میرزا در زندگی روزمره مردی متین و موقر بود. در جمع به لفظ قلم سخن می‌گفت اما هنگام حضور در میان دوستان، این حریم یکباره از میان می‌رفت و به بذله‌گویی مبدل می‌شد. [اینجا]
استفاده از خط لاتین
اصلاح زبان فارسی صادق هدایت
چرا صادق هدایت خودکشی کرد؟
اصلاح زبان فارسی از نظر علّامه تهرانی
اصلاح زبان فارسی از نظر آیت الله مدرّس
+نوشته شده در جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۹:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی  

یا ایها المدثر

يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (مدثر ۱)
قُمْ فَأَنْذِرْ (مدثر ۲)
هین روان کن ای امام المتقین
این خیال اندیشگان را تا یقین [مولوی]
ای فرو رفته به خود نوبت دیگر برخیز [اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۵:۹ ب.ظ توسط اشرفی  

نوجوان اکبر من

می‌رسد خشک لب از شط فرات اکبر من؛ نو‌جوان اکبر من
سَیلانی بکن ای چشمۀ چشم تر من؛ نو‌جوان اکبر من
کِسوَت عمر تو تا این خُم فیروزه نمون؛ لعلی آورده به خون
گیتی از نیل عزا ساخت سیه معجرِ من؛ نو‌جوان اکبر من
تا ابد داغ تو ای زاده آزاده نهاد؛ نتوان برد ز یاد
از ازل کاش نمی‌زاد مرا مادر من؛ نو‌جوان اکبر من
تا مه روی تو ای بدر عرب شمس عراق؛ خورد آسیب محاق
تیره شد روز پدر، گشت سیه اختر من؛ نوجوان اکبر من
گر بر این باطله (یغما) کَرمِ شبه رسول؛ نکشد خط قبول
خاک بر فرق من و کِلْک من و دفتر من؛ نو‌جوان اکبر من
[یغمای جَندقی] [محمدتقی جعفری] [نوحه]
شمر امروز را بشناس
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۲:۱۸ ق.ظ توسط اشرفی  

شعر علامه طباطبایی برای دخترش

+نوشته شده در سه شنبه ۹ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی  

ایرج میرزا در مدح علی اکبر (ع)

ایرج میرزا شاعر لطیفه‌گویی است که گاهی هم هجو می‌گفت. همین ایرج میرزا شعری در باره علی اکبر امام حسین علیهما السلام دارد. در آنجا می‌گوید:
بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانۀ مرغ‌ پریده را
وقتی این شعر را برای علامۀ طباطبایی خواندند، علامه گریه کرد و فرمود: کاش ایرج میرزا این بیت را به من می‌داد، من تفسیر المیزان را به او می‌دام!
محبت امام سجاد به فرزدق
محبت ائمه به شعرای اهلبیت
+نوشته شده در دوشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی  

دعای عدیله بر بالین همسر علامه جعفری

همسر استاد محمدتقی جعفری در حال احتضار بود. علامه خودش را به بالین او رساند و دعای عدیله را از حفظ خواند. شهدالله انه لا اله الا هو...
تمجید از پوران رضوی شریعتی
نماز رهبر انقلاب بر پیکر همسر شهید مطهری
+نوشته شده در یکشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۷:۴۳ ب.ظ توسط اشرفی  

نماز رهبر انقلاب بر پیکر همسر شهید مطهری

+نوشته شده در یکشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۷:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی  

علم تکلیف‌آور

علم‌ ظاهری تكليف مى‌آورد اما علم‌ غیب تکلیف‌آور نیست. امام مثل فرشته‎ای كه مى‌داند امشب در مسجد كوفه چه حادثه‌اى اتفاق مى‌افتد اما آن علم تكليف آور نيست و بر اساس آن علم هر چه بايد واقع بشود، واقع مى‌شود. آنها در عين حال كه به همه چیز عالم بودند، مع ذلك وظيفه ديگرى هم داشتند.
جوادی آملی، اسرار عبادات، صفحه ۲۴۳، برداشت آزاد [اینجا]
روایت گرده‌افشانی درختان خرما
+نوشته شده در چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۶:۲۷ ق.ظ توسط اشرفی  

درجات شهدای باسواد و بی‌سواد

اينطور نيست كه همه شهداء در يك درجه باشند. آن‌كه عارف‌تر، عالم‌تر، فاضل‌تر، دانشمندتر و با كمال‌تر است، مقام او بالاتر است. در جنگ احد وقتى مى‌خواستند شهداء را دفن كنند، رسول خدا عليه آلاف التحية و الثناء دستور دادند سرباز باسواد را جلو و سرباز بى‌سواد را پشت سر او دفن كنند؛ نعش انسان باسواد بالاتر از نعش آدم بى‌سواد است. يك قبر وسيع كندند تا همه را با حفظ شؤون دفن كنند.
جوادی آملی، اسرار عبادات، صفحه ۲۳۸، برداشت آزاد [اینجا]
علما عاقلند و مردم عاشق
خون شهدا و مداد علما
+نوشته شده در چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۴:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی  

فراموشی محفوظات

یکی از شاگردان ادیب گفت: «استاد! این همه اشعاری را که می‌فرمایید حفظ کنم، پس از چندی از یادمان می‌رود و به جز معدودی به یاد نمی‌ماند، آیا این کار سودی دارد؟ ادیب در پاسخ گفت: باید فراموش شود تا در شما نیروی ادبی و استنباط و ذوق سلیم ایجاد گردد.
ادیب نیشابوری استاد ادیبان معاصر، به کوشش قدرت الله عفتی و سیدرضا حسینی امین، صفحه ۲۷، [اینجا] [PDF]
اثر حمام هم ماندگار نیست. باید روزانه دوش گرفت. [اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۵:۶ ق.ظ توسط اشرفی  

تعطیلات ادیب نیشابوری

علاقه و اشتیاق ادیب به علم و تدریس چنان بود که هیچ روز تدریس را ترک نمی کردند. به ولادت ها و وفیات هم چندان اعتنا نداشتند، می فرمود: احترام امام و پیغمبر برای علم آنها است. ترک علم چه معنی دارد؟ و می فرمودند: اگر برای ولادت و وفات خواسته باشیم تعطیل کنیم صد و بیست و چهار هزار پیغمبر داریم، صد و بیست و چهار هزار وصی داریم. در هر روز چند تا پیغمبر و وصی از دنیا رفته، پس دیگر نباید درس بخوانیم!
ادیب نیشابوری استاد ادیبان معاصر، به کوشش قدرت الله عفتی و سیدرضا حسینی امین، صفحه ۲۴، [اینجا] [PDF]
+نوشته شده در دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۴:۵۸ ق.ظ توسط اشرفی  

چنارالادبا

ادیب هر چند انزوا را دوست داشت و شاید هم به این انزوا مجبور شده بود اما گه‌گاهی که هوا مساعد بود برای گردش به «باغ ملی» می‌رفت و در محل معینی به چناری تکیه می‌داد و مشغول صحبت‌های ادبی می‌شد. این چنار را بعضی‌ها «چنارالأدبا» می‌گفتند! و چون یکی از دو چشمش کور و دیگری هم بر اثر آبله ناقص بود و در واقع ربع چشمی بیش نداشت یک از طلاب او را در آمدن به باغ و بازگشتن به مدرسه یاری می‌کرد.
ادیب نیشابوری استاد ادیبان معاصر، به کوشش قدرت الله عفتی و سیدرضا حسینی امین، صفحه ۱۶، [اینجا] [PDF]
+نوشته شده در دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۴:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی  

غذای ادیب نیشابوری

ادیب حجره‌ای داشت که در آن کتاب می‌خواند، شعر می‌سرود و غذا می‌پخت. چای زیاد و پررنگ می‌نوشید. گاهی آن را می‌جوشاند. با استکان بزرگ ترکی میل می‌کرد. اول صبح به یکی از شاگردانش پول می‌داد ۵ سیر گوشت و ۲ سیر نخود و لوبیا بخرد. تا دیزی درست کند. روز آبگوشت و شب گوشت آن را استفاده می‌کرد. با این وجود حاضر نبود دعوت بزرگان را بپذیرد و بر سر سفره آنان بنشیند.
ادیب نیشابوری استاد ادیبان معاصر، به کوشش قدرت الله عفتی و سیدرضا حسینی امین، صفحه ۱۵، [اینجا] [PDF]
روزی صد درم سنگ
+نوشته شده در دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۴:۴۰ ق.ظ توسط اشرفی  

پار و پیرار که سیمی و زری بود مرا

راستی خسروی مختصری بود مرا
ادیب در حجره ای از حجرات مدرسه نواب مسکن داشت، روزها را به تدریس و شب ها را برای مطالعه و گه‌گاهی شعر سرودن می‌گذراند، در زندگی قناعت را پیشۀ خود ساخته بود، بسیار قانع و کم خرج بود و همواره با اینکه درآمد چندانی نداشت مقداری پول ذخیره می‌کرد. با کمال مناعت و قناعت زندگی می‌کرد. با فقری که گریبانگیرش بود ناچار در همان حجره محقر مدرسه نواب ماند و نتوانست خانه‌ای مسکونی برای خود مهیا کند، گریزی نداشت، به غوغای بالا خیابان مشهد و همهمۀ مدرسۀ نواب تن داد. از راحتی و آسایشی که مایل بود، گذشت و چشم به راه عواید سالانه‌ شد تا بتواند با آن «خسروی مختصری» کند:
پار و پیرار که سیمی و زری بود مرا
راستی خسروی مختصری بود مرا
شاید به همین سبب بود که هرگز ازدواج نکرد و تا پایان عمر تنها زیست، اما با وجود قلت و بضاعت مالی، به قدری بلند طبع بود که هیچکس را جرات آن نبود که به او کمک مالی کند.
ادیب نیشابوری استاد ادیبان معاصر، صفحه ۱۳، برداشت آزاد [PDF]
+نوشته شده در دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۴:۲۲ ق.ظ توسط اشرفی  

احترام ملک الشعرای بهار به ادیب نیشابوری

مرحوم بهار با اینکه به قدرت شاعری خود اطمینان داشت، وقتی قصیده دماوندیۀ خود را در نشریۀ «نوبهار» هفتگی به مسابقه گذاشت به خاطر رعایت مقام استادی ادیب نیشابوری قید کرد: کسی می‌تواند در این مسابقه شرکت کند که «خراسانی نباشد!».
بگفتم چامه‌ای بهر دماوند
که اندر عالمش ثانی نباشد
کرا، بهتر از آن گوید زدینار
کم از پنجاه ارزانی نباشد
ولی یک شرط باشد اندرین کار
که گوینده خراسانی نباشد
و خود مرحوم بهار افزوده است «مراد از شعر اخیر، احترام استاد بود، زیرا در آن اوقات مرحوم ادیب نیشابوری که سمت استادی به بنده داشت در قید حیات بود و نخواستم در این اقتراح موجب تکدر خاطر آن بزرگ فراهم آید».
ادیب نیشابوری استاد ادیبان معاصر، به کوشش قدرت الله عفتی و سیدرضا حسینی امین، صفحه ۳۱، [اینجا] [PDF]
دفاع مرحوم ادیب از ملک الشعرای بهار
+نوشته شده در دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۳:۴۷ ق.ظ توسط اشرفی